☆مرگ یا عشق☆ part⁸
کوک:بااااشششه
بعد ا.ت با لبخندی رفت اونور تخت منم اینور تخت خوابیدم داشتم همینجوری فکر میکردم که یهو خوابم برد
(صبح )
ویو ا.ت
آروم آروم چشمامو باز کردم که با چهره ی کیوت کوکی. مواجه شدم که یهو متوجه این شدم که ما همو بغل کردیمو خوابیدیم کوک و آروم تکون دادم
ا.ت:کوک پاشو *آروم
کوک:ولم کن میخوام بخوابم *خوابالو
که یهو کرم درونم بیدار شد
ویو کوک
صبح پاشدم که با چهره بانمک ت.ت رو برو شدم و دیدم که همو خیلی محکم بغل کردیم داشتم نگاش میکردم که بیدار شد تا اون چشماشو باز کرد منم خودمو زدم به خواب اون گف که بیدار شم اما من گفتم نه خوابم میاد ....
که پاشدو رفت
❤🔙🤍
💬🔙💭
بعد ا.ت با لبخندی رفت اونور تخت منم اینور تخت خوابیدم داشتم همینجوری فکر میکردم که یهو خوابم برد
(صبح )
ویو ا.ت
آروم آروم چشمامو باز کردم که با چهره ی کیوت کوکی. مواجه شدم که یهو متوجه این شدم که ما همو بغل کردیمو خوابیدیم کوک و آروم تکون دادم
ا.ت:کوک پاشو *آروم
کوک:ولم کن میخوام بخوابم *خوابالو
که یهو کرم درونم بیدار شد
ویو کوک
صبح پاشدم که با چهره بانمک ت.ت رو برو شدم و دیدم که همو خیلی محکم بغل کردیم داشتم نگاش میکردم که بیدار شد تا اون چشماشو باز کرد منم خودمو زدم به خواب اون گف که بیدار شم اما من گفتم نه خوابم میاد ....
که پاشدو رفت
❤🔙🤍
💬🔙💭
۷.۴k
۰۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.