پارت ۳۴
+یونا
_جانم
+نظرت چیه زود تر با هم ازدواج کنیم
_ازدواج
+هوم
_بهش فک نکرده بودم تا حالا
+خو حالا فک کن(خنده)
_امممم باشه پس شب بهت میگم نظرممو
+نه نه همین الان
_اخه عزیزم میدونی که منم دخترم ایندم برام مهمه صد درصد انتخابم اول آخر تویی ولی باید یکم فک کنم به ازدواج کردن
+باشه عزیزم پس فقط تا شب وقت داری
_باشع
برش زمانی به شب :
تو اتاق نشسته بودیم که خدمتکار در زد و گفت که غذا آمادس ما هم رفتیم پایین سر میز که اومدم بشینم جونکوک منو نشوند رو پاهای خودش
+ببینم تو این یکی که دیگه سم نیس
∆نه ارباب ما جرعت همچین کاری رو نداریم ما خانومو خیلی دوس داریم
+خیلی خب برو بسه دیگه
تعظیم کرد و رفت و بعد شروع کردیم به غذا خوردن من به اون میدادم اون به من (خیلی هاتون ازاین قسمت فیک بدتون میاد ولی برام مهم نیس فیک خودمه هر جور بخوام مینویسم یه بعضی ها اینجوری دوس دارن) بعد شام رفتیم تو سالن هنوز داشتم به پیشنهادش فک میکردم و بعد چند ساعت قانع شدم که قبول کنم داشتم فیلم میدیدم و اون سرش تو گوشیش بود
_جونکوک
+جانم بیبی
_خب میخواستم بگم که من به پیشنهادت فک کردم
+خب قبول میکنی
_اوهوم
+واقعا قبول میکنی
_اره واقعا قبول میکنم
+وایییییی عرررر(ذوق)
محکم بغلم کرد و لبامو بوسید منم دستمو رو زاویه فکش گذاشتم و محکم لبامو رو لباش فشار دادم بعد ازهم جدا شدیم
_دوستت دارم
+ولی من عاشقتم خیلی زیادددد
_(خنده)
+فدای خنده های تو بشم من
_خدانکنه عشقم
+خب پس عروسی رو یه هفته دیگه میگیریم
_زود نیس
+نه نیس
_مامان بابامون
+بهشون میگیم
_اوکی
بعد رفتیم بالا تو اتاق....
_جانم
+نظرت چیه زود تر با هم ازدواج کنیم
_ازدواج
+هوم
_بهش فک نکرده بودم تا حالا
+خو حالا فک کن(خنده)
_امممم باشه پس شب بهت میگم نظرممو
+نه نه همین الان
_اخه عزیزم میدونی که منم دخترم ایندم برام مهمه صد درصد انتخابم اول آخر تویی ولی باید یکم فک کنم به ازدواج کردن
+باشه عزیزم پس فقط تا شب وقت داری
_باشع
برش زمانی به شب :
تو اتاق نشسته بودیم که خدمتکار در زد و گفت که غذا آمادس ما هم رفتیم پایین سر میز که اومدم بشینم جونکوک منو نشوند رو پاهای خودش
+ببینم تو این یکی که دیگه سم نیس
∆نه ارباب ما جرعت همچین کاری رو نداریم ما خانومو خیلی دوس داریم
+خیلی خب برو بسه دیگه
تعظیم کرد و رفت و بعد شروع کردیم به غذا خوردن من به اون میدادم اون به من (خیلی هاتون ازاین قسمت فیک بدتون میاد ولی برام مهم نیس فیک خودمه هر جور بخوام مینویسم یه بعضی ها اینجوری دوس دارن) بعد شام رفتیم تو سالن هنوز داشتم به پیشنهادش فک میکردم و بعد چند ساعت قانع شدم که قبول کنم داشتم فیلم میدیدم و اون سرش تو گوشیش بود
_جونکوک
+جانم بیبی
_خب میخواستم بگم که من به پیشنهادت فک کردم
+خب قبول میکنی
_اوهوم
+واقعا قبول میکنی
_اره واقعا قبول میکنم
+وایییییی عرررر(ذوق)
محکم بغلم کرد و لبامو بوسید منم دستمو رو زاویه فکش گذاشتم و محکم لبامو رو لباش فشار دادم بعد ازهم جدا شدیم
_دوستت دارم
+ولی من عاشقتم خیلی زیادددد
_(خنده)
+فدای خنده های تو بشم من
_خدانکنه عشقم
+خب پس عروسی رو یه هفته دیگه میگیریم
_زود نیس
+نه نیس
_مامان بابامون
+بهشون میگیم
_اوکی
بعد رفتیم بالا تو اتاق....
۱۸.۹k
۲۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.