❤بهار عاشقی ❤ part ۲
رفتم یه نوشیدنی سفارش دادم و روی یه میز نشستم تا سفارشم اماده شه
بعد از چند مین سفارشم خاضر شد و منم تحویل گرفتم و مشغول خوردنش بودم که یه پسر که تا حالا ندیده بودمش اومد پیشم نشست
پسره ـ یه خانم توی یه جمع پر از پسر چیکار می کنه
لیسو ـ به تو هیچ ربطی نداره
پسره ـ چرا اخه
لیسو ـ انگار منو نمیشناسی (پزخنده)
پسره ـ مگه تو کی هستی ها
و می خواست لیسو رو لمس کنه
که لیسو همون دستش رو گرفت و پیچوند
لیسو ـ دست به من نمیزنی و گرنه دیگه نمی تونی اینجا درس بخونی فهمیدی
پسره ـ. اخ فکر کردی کی هستی که اینجوری دست منو میپیچونی ها
هنوز حرفش تموم نشد بود که لیسو با پا ضربه ی محکمی به سرش زد جوری که پسره با خاک یکسان شد
لیسو ـ حالا فهمیدی من کی هستم
پسره ـ حالا معلوم میشه کی از اینجا اخراج میشه
از زبان هه یونگ
داشتم با فلیکس حرف میزدم که انگار یه پسر مزاحم یه دختر شده بود خواستم برم بهش کمک کنم که دیدم دختره کارش رو ساخت از دختره خوشم اومد دختر باحالی بود فکرش رو نمی کردم پسره رو اینجوری بزنه
ولی فاز بعضی پسر ها رو واقعا درک نمی کنم
یه نگاه به ساعتم انداختم دیدم که چیزی تا زنگ نمونده پس با فلیکس به سمت کلاس رفتیم
توی کلاس با فلیکس داشتم حرف میزدم که دیدم همون دختره که اونجا بود اومد توی کلاس پس هم کلاسی هستیم
باید بیشتر راجبش بفهمم نمیدونم ولی از دختره داره خوشم میاد
بعد از اینکه دختره وارد کلاس شد معلم هم اومد ولی بعد از تموم شدن کلاس گفت که دختره بره به دفتر مدیر
یعنی چیکارش داره بزار برم یه سر و گوشی به اب بدم
فلیکس تو کلاس موند منم رفتم دنبال دختره توی دختر البته از دور داستم تعقیبش می کردم
دختره رفت توی دفتر منم پشت در داشتم به حرف هاشون گوش میدادم
از زبان لیسو
معلم گفت که برم دفتر مدیر حتما بخاطر همون پسرست ولی من که کاری نکردم فقط از خودم دفاع کردم پس دلیل نمی شه که بخوان از اینجا اخراجم کنن
شرط های پارت بعد
10تا لایک
10تا کامنت
بعد از چند مین سفارشم خاضر شد و منم تحویل گرفتم و مشغول خوردنش بودم که یه پسر که تا حالا ندیده بودمش اومد پیشم نشست
پسره ـ یه خانم توی یه جمع پر از پسر چیکار می کنه
لیسو ـ به تو هیچ ربطی نداره
پسره ـ چرا اخه
لیسو ـ انگار منو نمیشناسی (پزخنده)
پسره ـ مگه تو کی هستی ها
و می خواست لیسو رو لمس کنه
که لیسو همون دستش رو گرفت و پیچوند
لیسو ـ دست به من نمیزنی و گرنه دیگه نمی تونی اینجا درس بخونی فهمیدی
پسره ـ. اخ فکر کردی کی هستی که اینجوری دست منو میپیچونی ها
هنوز حرفش تموم نشد بود که لیسو با پا ضربه ی محکمی به سرش زد جوری که پسره با خاک یکسان شد
لیسو ـ حالا فهمیدی من کی هستم
پسره ـ حالا معلوم میشه کی از اینجا اخراج میشه
از زبان هه یونگ
داشتم با فلیکس حرف میزدم که انگار یه پسر مزاحم یه دختر شده بود خواستم برم بهش کمک کنم که دیدم دختره کارش رو ساخت از دختره خوشم اومد دختر باحالی بود فکرش رو نمی کردم پسره رو اینجوری بزنه
ولی فاز بعضی پسر ها رو واقعا درک نمی کنم
یه نگاه به ساعتم انداختم دیدم که چیزی تا زنگ نمونده پس با فلیکس به سمت کلاس رفتیم
توی کلاس با فلیکس داشتم حرف میزدم که دیدم همون دختره که اونجا بود اومد توی کلاس پس هم کلاسی هستیم
باید بیشتر راجبش بفهمم نمیدونم ولی از دختره داره خوشم میاد
بعد از اینکه دختره وارد کلاس شد معلم هم اومد ولی بعد از تموم شدن کلاس گفت که دختره بره به دفتر مدیر
یعنی چیکارش داره بزار برم یه سر و گوشی به اب بدم
فلیکس تو کلاس موند منم رفتم دنبال دختره توی دختر البته از دور داستم تعقیبش می کردم
دختره رفت توی دفتر منم پشت در داشتم به حرف هاشون گوش میدادم
از زبان لیسو
معلم گفت که برم دفتر مدیر حتما بخاطر همون پسرست ولی من که کاری نکردم فقط از خودم دفاع کردم پس دلیل نمی شه که بخوان از اینجا اخراجم کنن
شرط های پارت بعد
10تا لایک
10تا کامنت
۱۰.۸k
۱۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.