با توام ای شعر! به من گوش کن
با توام ای شعر! به من گوش کن
نقشه نکش، حرف نزن، گوش کن!
از همۀ کودکی ام درد ماند
نیم وجب بچۀ ولگرد ماند
خانه خرابی من از دست ِ توست
آخر هر راه، به بن بست ِ توست
چک چک خون را به دلم ریختم
شعر! چه کردی که به هم ریختم؟
حضرت ِ تنهای به هم ریخته
خون و عطش را به هم آمیخته
کهنه قماری است غزل ساختن
یک شبه ده قافیه را باختن
دست کسی نیست زمینگیری ام
عاشق ِ این آدم ِ زنجیری ام
منتظر یک شب طوفانی ام
در به در ساعت ویرانی ام
«با همۀ بی سر و سامانی ام
باز به دنبال پریشانی ام»
#علیرضا_آذر
نقشه نکش، حرف نزن، گوش کن!
از همۀ کودکی ام درد ماند
نیم وجب بچۀ ولگرد ماند
خانه خرابی من از دست ِ توست
آخر هر راه، به بن بست ِ توست
چک چک خون را به دلم ریختم
شعر! چه کردی که به هم ریختم؟
حضرت ِ تنهای به هم ریخته
خون و عطش را به هم آمیخته
کهنه قماری است غزل ساختن
یک شبه ده قافیه را باختن
دست کسی نیست زمینگیری ام
عاشق ِ این آدم ِ زنجیری ام
منتظر یک شب طوفانی ام
در به در ساعت ویرانی ام
«با همۀ بی سر و سامانی ام
باز به دنبال پریشانی ام»
#علیرضا_آذر
۲.۷k
۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.