ا.ت ویو
ا.ت ویو
بعد از حرف استف همه ی ارمی ها خیلی خوشحال شدن و
شروع به جیغ زدن کردن،منم خوشحال شدم ولی خب....
هی بیخیال من شانسش رو ندارم! قطعا اون من نیستم
داشتن قرعه کشی میکردن
شماره در اومد
=خب.....کارت شماره ۱۱ تبریک میگم شما خیلی خوش شانسی.....
چی؟؟؟؟
من؟؟؟؟؟
نهههه!!!!!!
دیگه واقعا باورم نمیشد
وات د فااااااااخخخخ
آخه ......
ازم خواستن برم رو سِند و من در حالی که بهت زده بودم
و قطعا نمیتونستم باور کنم رفتم بالا
استف=خب خانم چه حسی دارید
ا.ت : من؟ خب ام ... راستش نمیدونم
=طبیعیه شما خیلی خوش شانسید فردا باهاتون تماس میگیریم یه آدرس بهتون میدیم و به اونجا بیاین تا برنامه و آدرس خوابگاه رو بهتون بگیم.
ا.ت : اوه بله حتما
و بعد از سالن خارج شدم.
حالم خوب نبود از شدت هیجان نمیدونستم چیکار کنم
رفتم به مغازه و موچی شکلاتی خریدم تا شاید سر حال بیام ولی نه این شوک فرق داشت......قطعا الان نمیتونستم رانندگی کنم پس یه تاکسی گرفتم و خونه رفتم
وقتی رسیدم هر چی دستم بود رو ریختم پریدم رو تخت و شروع کردم به جیغ زدن و لگد به هوا زدن(اِ منه ذوق زده)
واییییییییییی الان فقط باید برم حموم که سبک بشم:)
"بعد از حموم"
یه تاب شلوارک ساده پوشیدم و برای خودم دوکبوکی درست کردم و بی تی اس این د سوپ پلی کردم باهاش دیدم:)
بعدش میخواستم برم بخوابم که صدای پیامک گوشی
اومد
یه آدرس بود،بلاخره آدرسو برام فرستادن باورم نمیشه:)
مسواک زدم و گوشی رو روی زنگ گذاشتم و خوابیدم:))
از اونجایی که خیلی خسته بودم سرم گذاشتم رو بالش خوابم برد
"بهشت جایی نیست که خوب باشه هر کسی یه بهشت
داره و بهشت آدما متفاوت و من قرار بود یک هفته با بهشتم زندگی کنم"
مین یونگی
خب از اولین روز و گوه ترین روز مهر تون برام بگین 🫥🤌
بعد از حرف استف همه ی ارمی ها خیلی خوشحال شدن و
شروع به جیغ زدن کردن،منم خوشحال شدم ولی خب....
هی بیخیال من شانسش رو ندارم! قطعا اون من نیستم
داشتن قرعه کشی میکردن
شماره در اومد
=خب.....کارت شماره ۱۱ تبریک میگم شما خیلی خوش شانسی.....
چی؟؟؟؟
من؟؟؟؟؟
نهههه!!!!!!
دیگه واقعا باورم نمیشد
وات د فااااااااخخخخ
آخه ......
ازم خواستن برم رو سِند و من در حالی که بهت زده بودم
و قطعا نمیتونستم باور کنم رفتم بالا
استف=خب خانم چه حسی دارید
ا.ت : من؟ خب ام ... راستش نمیدونم
=طبیعیه شما خیلی خوش شانسید فردا باهاتون تماس میگیریم یه آدرس بهتون میدیم و به اونجا بیاین تا برنامه و آدرس خوابگاه رو بهتون بگیم.
ا.ت : اوه بله حتما
و بعد از سالن خارج شدم.
حالم خوب نبود از شدت هیجان نمیدونستم چیکار کنم
رفتم به مغازه و موچی شکلاتی خریدم تا شاید سر حال بیام ولی نه این شوک فرق داشت......قطعا الان نمیتونستم رانندگی کنم پس یه تاکسی گرفتم و خونه رفتم
وقتی رسیدم هر چی دستم بود رو ریختم پریدم رو تخت و شروع کردم به جیغ زدن و لگد به هوا زدن(اِ منه ذوق زده)
واییییییییییی الان فقط باید برم حموم که سبک بشم:)
"بعد از حموم"
یه تاب شلوارک ساده پوشیدم و برای خودم دوکبوکی درست کردم و بی تی اس این د سوپ پلی کردم باهاش دیدم:)
بعدش میخواستم برم بخوابم که صدای پیامک گوشی
اومد
یه آدرس بود،بلاخره آدرسو برام فرستادن باورم نمیشه:)
مسواک زدم و گوشی رو روی زنگ گذاشتم و خوابیدم:))
از اونجایی که خیلی خسته بودم سرم گذاشتم رو بالش خوابم برد
"بهشت جایی نیست که خوب باشه هر کسی یه بهشت
داره و بهشت آدما متفاوت و من قرار بود یک هفته با بهشتم زندگی کنم"
مین یونگی
خب از اولین روز و گوه ترین روز مهر تون برام بگین 🫥🤌
۱۲.۸k
۰۱ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.