فیک مافیای من قسمت ۲
فیک مافیای من قسمت ۲
ویو ا.ت:
رفتیم داخل خونه داخلش هم خیلی خوشگل بود.
رزی:ا.ت...
ا.ت:ب...بله
رزی:چیزی میخوری؟
ا.ت:نه مرسی گرسنم نیست
رزی:خیلی خب باشه
ویو رزی:داشتم تنهایی غذا میخوردم و ا.ت هم داشت خونه رو نگاه میکرد که یهو گوشی ا.ت زنگ خورد
رزی:ا.ت کیه؟
ا.ت:تهیونگه😍
رزی:اون دیگه کیه؟
ا.ت:دوست پسرمه
رزی:ا.ت تو بدون اجازه من...
ا.ت:باشه حالا جوابشو بدم بعدا راجبش حرف میزنیم
تهیونگ:الو سلام عسلم
ا.ت:سلام ددی جونم
تهیونگ:ا.ت کجایی؟
ا.ت:من امروز صبح رسیدم کره
تهیونگ:چییی؟(با تعجب و ذوق)جدییی؟
ا.ت:آره عزیزم
تهیونگ:خیلی خوشحالم عسلکم سریع بیا بیرون ببینمت
ا.ت:باشه ددی جونم فعلا خداحافظ
ویو رزی:واقعا از دست ا.ت عصبی بودم اون خیلی ساده و بچست واسش خطرناکه خب من نگرانشم
ویو ا.ت:سریع رفتم لباسامو پوشیدم و میخواستم درو باز کنم که یهو رزی محکم دستمو گرفت
ا.ت:چته وحشی؟(با تعجب و عصبانیت)
رزی:کجا با این عجله؟
...
ویو ا.ت:
رفتیم داخل خونه داخلش هم خیلی خوشگل بود.
رزی:ا.ت...
ا.ت:ب...بله
رزی:چیزی میخوری؟
ا.ت:نه مرسی گرسنم نیست
رزی:خیلی خب باشه
ویو رزی:داشتم تنهایی غذا میخوردم و ا.ت هم داشت خونه رو نگاه میکرد که یهو گوشی ا.ت زنگ خورد
رزی:ا.ت کیه؟
ا.ت:تهیونگه😍
رزی:اون دیگه کیه؟
ا.ت:دوست پسرمه
رزی:ا.ت تو بدون اجازه من...
ا.ت:باشه حالا جوابشو بدم بعدا راجبش حرف میزنیم
تهیونگ:الو سلام عسلم
ا.ت:سلام ددی جونم
تهیونگ:ا.ت کجایی؟
ا.ت:من امروز صبح رسیدم کره
تهیونگ:چییی؟(با تعجب و ذوق)جدییی؟
ا.ت:آره عزیزم
تهیونگ:خیلی خوشحالم عسلکم سریع بیا بیرون ببینمت
ا.ت:باشه ددی جونم فعلا خداحافظ
ویو رزی:واقعا از دست ا.ت عصبی بودم اون خیلی ساده و بچست واسش خطرناکه خب من نگرانشم
ویو ا.ت:سریع رفتم لباسامو پوشیدم و میخواستم درو باز کنم که یهو رزی محکم دستمو گرفت
ا.ت:چته وحشی؟(با تعجب و عصبانیت)
رزی:کجا با این عجله؟
...
۱.۷k
۰۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.