(پارت پنجم)
(پارت پنجم)
درخواستی
تئو ا/ت رو به قلعه دراکو برده بود
دراکو و هرماینی به اتاق طبقه سوم رفتند
تئو زیر پاهای ا/ت رو گرفت و بغلش کرد و /ت رو به اتاق برد
(تئو داشت لباس ا/ت رو در میورد)
تئو:لباس اسلیترینیت عالیه ولی دفعه بعد لباس بهتری بپوش (غیرتی)*
تئو لباس های ا/ت رو در آورد و /ت رو روی تخت انداخت و ا/ت لباس های تئو رو در آورد
( دو هفته بعد)
____
ماشالا بعد دو هفته نماز خواندن ا/ت دوقلو حامله شده
و میخواد خبرشو به تئو بده
ا/ت:اینجارو ببین یه نفر بابا شده
تئو که ذوق زده شده ا/ت رو به اتاق میبره و باز تئو لباسای ا/ت رو در میاره و باز نماز میخونید 📿🗿
_____
تو مدرسه همه فهمیدن ا/ت حامله شده*
هرماینی: ا/ت مبارک باشه منم از دراکو حاملم اسم بچمونم درماینیه (جنسیت نامعلوم)
...
دیگه بقیشو نمیدونم 😐👍
درخواستی
تئو ا/ت رو به قلعه دراکو برده بود
دراکو و هرماینی به اتاق طبقه سوم رفتند
تئو زیر پاهای ا/ت رو گرفت و بغلش کرد و /ت رو به اتاق برد
(تئو داشت لباس ا/ت رو در میورد)
تئو:لباس اسلیترینیت عالیه ولی دفعه بعد لباس بهتری بپوش (غیرتی)*
تئو لباس های ا/ت رو در آورد و /ت رو روی تخت انداخت و ا/ت لباس های تئو رو در آورد
( دو هفته بعد)
____
ماشالا بعد دو هفته نماز خواندن ا/ت دوقلو حامله شده
و میخواد خبرشو به تئو بده
ا/ت:اینجارو ببین یه نفر بابا شده
تئو که ذوق زده شده ا/ت رو به اتاق میبره و باز تئو لباسای ا/ت رو در میاره و باز نماز میخونید 📿🗿
_____
تو مدرسه همه فهمیدن ا/ت حامله شده*
هرماینی: ا/ت مبارک باشه منم از دراکو حاملم اسم بچمونم درماینیه (جنسیت نامعلوم)
...
دیگه بقیشو نمیدونم 😐👍
۱.۷k
۲۰ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.