دنیای تاریک من (:
ادامه پارت ۲۱ (:
کانتینر رو محکم میکوبید تا باز شه و فریاد میکشید
بعد چند دقیقه در رو باز کردن و دونگ هیون با ترس اومد بیرون و لینو از بالای کانتینر رو سرشخون خوک خالی کرد
دونگ هیون با چشمای پر از خون و درحالی که از عصبانیت دندوناش رو به هم فشرده بود و به هان و لینو نگاه میکرد دستش رو آورد بالا و دوتا دست زد و هان برگشت و از بالای یک کانتینر بلند تیری به سمت هان اومد و هان افتاد زمین و بیهوش شد لینو داشت با ناراحتی به هان نگاه میکرد و هان رو تو بغلش گرفته بود و صداش میکرد که...
ادامه دارد 😌
کانتینر رو محکم میکوبید تا باز شه و فریاد میکشید
بعد چند دقیقه در رو باز کردن و دونگ هیون با ترس اومد بیرون و لینو از بالای کانتینر رو سرشخون خوک خالی کرد
دونگ هیون با چشمای پر از خون و درحالی که از عصبانیت دندوناش رو به هم فشرده بود و به هان و لینو نگاه میکرد دستش رو آورد بالا و دوتا دست زد و هان برگشت و از بالای یک کانتینر بلند تیری به سمت هان اومد و هان افتاد زمین و بیهوش شد لینو داشت با ناراحتی به هان نگاه میکرد و هان رو تو بغلش گرفته بود و صداش میکرد که...
ادامه دارد 😌
۱.۵k
۳۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.