رمان (سه مافیای خوشتیپ) 3 handsome mafia
Part•1•
ویو ا/ت
"هوا مثل همیشه خوب بود داشتم تو بازار واسه خودم میچرخیدم همینجوری که انگار نه انگار امتحان رو گند زدم و دارم با خوشحالی راه میرم با خودم اهنگ stay alive رو زمزمه میکردم رسیدم خونه و تمام چیزایی که خریدم رو گذاشتم رو میز و خرت و پرتایی که باید تو یخچال گذاشته میشد رو گذاشتم تو یخچال
از اون ور هم یه بسته نودل برداشتم و برای خودم نودل درست کردم و کوفت کردم و رفتم خوابیدم
صبح روز دوشنبه:
ا/ت= اوففف چقدر شبا زود میگذره
صبحونمو خوردم و رفتم که برم مدرسه که یه دفعه دختری رو دیدم که چند نفر داشتند به زور سوار ماشینش میکردن رفتم سراغشون و دختر رو فراری دارم اما خودم گیر افتادم کلی جیغ زدم که ولم کنن ولی ولم نکردن و دستمالی که روش داروی بی هوشی که روش آغشته کرده بودن رو گذاشتن جلو دهنم و به سرعت بی هوش شدم
بیدار شدم و چشامو به زور باز کردم تو خونه خودم نبودم دست و پامم بسته بود و یه لباس ناجور تنم بود(عکس لباسو شاید گذاشتم براتون😂)
و چند تا دختر جلوم دیدم که اونا هم مثل من انگار گیر افتاده بودن و گریه میکردن
در باز شد و خودمو زدم به بی هوشی زیر چشمی نگاه میکردم یه سری آدم اومدن و دوتا دختر رو انتخابی بردن و من و چند نفر دیگه موندیم که یهو یکی با کت و شلوار مشکی اومد داخل خیلی خوشتیپ بود و فقط میتونستم لباش و زاویه فکشو ببینم چون اگر میخواستم کامل ببینم باید کل چشامو باز میکردم و قطعا بعد اون به فنا میرفتم
ویو تهیونگ
" آه این دخترا خیلی رو مخن و ازشون خوشم نمیاد
نگاهم به اون دختری افتاد که ....
منتظر پارت بعدی باشید
ویو ا/ت
"هوا مثل همیشه خوب بود داشتم تو بازار واسه خودم میچرخیدم همینجوری که انگار نه انگار امتحان رو گند زدم و دارم با خوشحالی راه میرم با خودم اهنگ stay alive رو زمزمه میکردم رسیدم خونه و تمام چیزایی که خریدم رو گذاشتم رو میز و خرت و پرتایی که باید تو یخچال گذاشته میشد رو گذاشتم تو یخچال
از اون ور هم یه بسته نودل برداشتم و برای خودم نودل درست کردم و کوفت کردم و رفتم خوابیدم
صبح روز دوشنبه:
ا/ت= اوففف چقدر شبا زود میگذره
صبحونمو خوردم و رفتم که برم مدرسه که یه دفعه دختری رو دیدم که چند نفر داشتند به زور سوار ماشینش میکردن رفتم سراغشون و دختر رو فراری دارم اما خودم گیر افتادم کلی جیغ زدم که ولم کنن ولی ولم نکردن و دستمالی که روش داروی بی هوشی که روش آغشته کرده بودن رو گذاشتن جلو دهنم و به سرعت بی هوش شدم
بیدار شدم و چشامو به زور باز کردم تو خونه خودم نبودم دست و پامم بسته بود و یه لباس ناجور تنم بود(عکس لباسو شاید گذاشتم براتون😂)
و چند تا دختر جلوم دیدم که اونا هم مثل من انگار گیر افتاده بودن و گریه میکردن
در باز شد و خودمو زدم به بی هوشی زیر چشمی نگاه میکردم یه سری آدم اومدن و دوتا دختر رو انتخابی بردن و من و چند نفر دیگه موندیم که یهو یکی با کت و شلوار مشکی اومد داخل خیلی خوشتیپ بود و فقط میتونستم لباش و زاویه فکشو ببینم چون اگر میخواستم کامل ببینم باید کل چشامو باز میکردم و قطعا بعد اون به فنا میرفتم
ویو تهیونگ
" آه این دخترا خیلی رو مخن و ازشون خوشم نمیاد
نگاهم به اون دختری افتاد که ....
منتظر پارت بعدی باشید
۱۰.۰k
۲۲ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.