شیطان و فرشته
فرشته ی داستان ما عاشق بود ... اره عاشق .. عاشق کسی که میدانست عشق اونها ممنوعه است ولی چه اهمیتی داشت .. پسرک رفت و به معشوقه اش اعتراف کرد
کوک... دوست دارم .
ته.. اما من ندارم.
کوک.. چرا؟ چون من فرشته و تو شیطا...
ته.. شیطانم.. جونگکوک دیگه این کلمه مزخرف و به زبون نیار
کوک.. ربطی نداره عشق از دیواره ای که مارو جدا میکنه قدرتمند تره حتی اگر عشق ما ممنوعه باشه
ته.. من که گفتم دوست ندارم برو و دیگه برنگرد ..
پسرک با قلبی هزار تیکه شده و چشمانی پر اشک از آنجا رفت قلب شکسته پسرک رو هیچ چسبی نمیتوانست درمان کند فقط شیره شیرینه قلبعشوقه اش میتوانست قلبش رو درمان کند
در همان لحظه قلب پسرک درد گرفت .. اره درد گرفت و قلبش سیاه شد ..
۱۰ سال گذشت و پسرک دیگر مهربان و دل رهم نبود .. او شیطان شده بود .. ترسناک
بود و بیرهم .. خودش و فرشته بودنش را مقصر میدانست و از فرشته ها بدش میامد تو این ۱۰ سال دستانش به خون فرشته ها آلوده بود او خون فرشتگانی که شکنجه میداد یا میکشت را ۱۰ سال از دستانش پاک نکرد تا نشان دهد بدون مهربانی هم پیروزی هست ..
داخل جهنم قانونی وجود داشت که اگر نوشیدنی خاصی رو بنوشی شکنجه میشوی
تهیونگ همیشه کنجکاو بود آن نوشیدنی چه مزه ای هست آن نوشیدنی را نوشید
سرباز های جونگکوک تهیونگ را درحال نوشیدن آن نوشیدنی دیدند و او را گرفتند و به شکنجه گاه بردند او را تا حد مرگ شکنجه دادند پسرک زخمی از سادگی شکنجه گاه افتاد
بال هایش زخمی .. لباسش خونی و پاره .. داشت از شدت درد سرفه میکرد .. حالش ناجور بود
جونگکوک آمد تا ببیند که کی قانون شکنی کرده
گه با معشوقه اش روبهرو شد او وقتی فهمید معشوقه اش زخمی افتاده اول ناراحت شد و بعد گفت
حقشه نباید منو پس میزد
که صدایی آروم اومد
ج..ونگ..ک..ووک
کوک.. چی گفتی؟
جونگکوک متاسفم قلب تو رو سیاه کردم من از تصمیم پشیمانم
دوست دا رم
جونگکوک با حرف پسر زخمی اشک هایش جاری شد
ته.. نرو منو تنها نزار من نمیتونم بدون تو اگر میری دیکه برنگرد( بغض و داد)
جونگکوک قلبش دباره تپش کرد و قلبش پاک شد
بدون معطلی دوید و معشوقه ی عزیزش را در آغوش کشید
کوک.. منم دوست دارم
هر دو پسر فرشته شدند و سال ها کنار هم زندگی کردند ( چقد ادبی نوشه بودما)
کوک... دوست دارم .
ته.. اما من ندارم.
کوک.. چرا؟ چون من فرشته و تو شیطا...
ته.. شیطانم.. جونگکوک دیگه این کلمه مزخرف و به زبون نیار
کوک.. ربطی نداره عشق از دیواره ای که مارو جدا میکنه قدرتمند تره حتی اگر عشق ما ممنوعه باشه
ته.. من که گفتم دوست ندارم برو و دیگه برنگرد ..
پسرک با قلبی هزار تیکه شده و چشمانی پر اشک از آنجا رفت قلب شکسته پسرک رو هیچ چسبی نمیتوانست درمان کند فقط شیره شیرینه قلبعشوقه اش میتوانست قلبش رو درمان کند
در همان لحظه قلب پسرک درد گرفت .. اره درد گرفت و قلبش سیاه شد ..
۱۰ سال گذشت و پسرک دیگر مهربان و دل رهم نبود .. او شیطان شده بود .. ترسناک
بود و بیرهم .. خودش و فرشته بودنش را مقصر میدانست و از فرشته ها بدش میامد تو این ۱۰ سال دستانش به خون فرشته ها آلوده بود او خون فرشتگانی که شکنجه میداد یا میکشت را ۱۰ سال از دستانش پاک نکرد تا نشان دهد بدون مهربانی هم پیروزی هست ..
داخل جهنم قانونی وجود داشت که اگر نوشیدنی خاصی رو بنوشی شکنجه میشوی
تهیونگ همیشه کنجکاو بود آن نوشیدنی چه مزه ای هست آن نوشیدنی را نوشید
سرباز های جونگکوک تهیونگ را درحال نوشیدن آن نوشیدنی دیدند و او را گرفتند و به شکنجه گاه بردند او را تا حد مرگ شکنجه دادند پسرک زخمی از سادگی شکنجه گاه افتاد
بال هایش زخمی .. لباسش خونی و پاره .. داشت از شدت درد سرفه میکرد .. حالش ناجور بود
جونگکوک آمد تا ببیند که کی قانون شکنی کرده
گه با معشوقه اش روبهرو شد او وقتی فهمید معشوقه اش زخمی افتاده اول ناراحت شد و بعد گفت
حقشه نباید منو پس میزد
که صدایی آروم اومد
ج..ونگ..ک..ووک
کوک.. چی گفتی؟
جونگکوک متاسفم قلب تو رو سیاه کردم من از تصمیم پشیمانم
دوست دا رم
جونگکوک با حرف پسر زخمی اشک هایش جاری شد
ته.. نرو منو تنها نزار من نمیتونم بدون تو اگر میری دیکه برنگرد( بغض و داد)
جونگکوک قلبش دباره تپش کرد و قلبش پاک شد
بدون معطلی دوید و معشوقه ی عزیزش را در آغوش کشید
کوک.. منم دوست دارم
هر دو پسر فرشته شدند و سال ها کنار هم زندگی کردند ( چقد ادبی نوشه بودما)
۱۳.۵k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.