◉چܝ̇ߺـܥ ܝ݆ߺـߊ ܝ ࡅ߳ـے◉
◉چܝ̇ߺـܥܝ݆ߺـߊܝࡅ߳ـے◉
◉ܩܢܚــߊܢ̣ـܦ̈ــہܟܿـیߊܢ̣ــوܝ̇ߺـے◉
صدای قدم های شخصی رو شنید
تمام جمعیت برای ثانیه ای ساکت شد و به پشت سر پارک خیره
اون لبخند عمیق پارک جای خودشو با اخمی خیره به فرد روبهروش تغییر داد
"پارک تو دوباره تقلب کردی..."
"برای باختت بهونه نیار"
"هه فک میکنی من بلوف میزنم"
"استارت ماشینم کار نمیکرد و همچنین ترمز بریده بود"
*پوزخندعصبی*
"چه مسخره میخوای دورغ بگی یه چی بگو باورم شه"
"صب ويليام رو نزدیک ماشینم دیدم عجیب رفتار میکرد و زمانی که باهاش حرف زدم هول کرد"
هردو در حال بحث بودن
یک فرد از بین جمعيت بیرون اومد اون دوتا رو از هم جدا کرد و شروع کرد به حرف زدن
"هعی هعی هر دوتون ساکت شید بیاین یه قراری بزاریم "
"منظورت چیه جک"jm
"قرعه میکنیم"
"جانم چی میگی میدونی چه ریسکی داره"sh
"شارلوت خفه شو هر بار که منو تو باهم مسابقه داریم هر دو طرف تقلب میکنن"
"هاها پس قبول کردی"
◉ܩܢܚــߊܢ̣ـܦ̈ــہܟܿـیߊܢ̣ــوܝ̇ߺـے◉
صدای قدم های شخصی رو شنید
تمام جمعیت برای ثانیه ای ساکت شد و به پشت سر پارک خیره
اون لبخند عمیق پارک جای خودشو با اخمی خیره به فرد روبهروش تغییر داد
"پارک تو دوباره تقلب کردی..."
"برای باختت بهونه نیار"
"هه فک میکنی من بلوف میزنم"
"استارت ماشینم کار نمیکرد و همچنین ترمز بریده بود"
*پوزخندعصبی*
"چه مسخره میخوای دورغ بگی یه چی بگو باورم شه"
"صب ويليام رو نزدیک ماشینم دیدم عجیب رفتار میکرد و زمانی که باهاش حرف زدم هول کرد"
هردو در حال بحث بودن
یک فرد از بین جمعيت بیرون اومد اون دوتا رو از هم جدا کرد و شروع کرد به حرف زدن
"هعی هعی هر دوتون ساکت شید بیاین یه قراری بزاریم "
"منظورت چیه جک"jm
"قرعه میکنیم"
"جانم چی میگی میدونی چه ریسکی داره"sh
"شارلوت خفه شو هر بار که منو تو باهم مسابقه داریم هر دو طرف تقلب میکنن"
"هاها پس قبول کردی"
۱.۷k
۲۰ مرداد ۱۴۰۳