پارت ۲۸ فصل دوم
پارت ۲۸ فصل دوم
ات: تبریک میگم من دارم مامان بزرگ میشم نوت داره بچه دار میشه
کوک: چی؟ کدوم نوم نکنه بورامه؟ ای لوکای پدصگ هنوز ازدواج نکرده دخترتو حامله کرد چشم دامادمو دور دیده گفته حالا که مرده اینکارو کنم اره(داماد منظورش خودشه🤣)
ات: بابا جون یکم نفس بگیر بورام حامله نیست نانسی حاملس
کوک: وایی یعنی من دارم بابا بزرگ میشم (جیغ خیلی بدی کشید🤣)
ات: آخ کر شدم چرا جیغ میزنی آخه
کوک: با بابات درست صحبت کن
ات: توهم خوب از موقعیت استفاده میکنی ها اما چیزی نیست خیلی زود تموم میشه
کوک: حالا تا تموم نشده بزار ازش لذت ببرم
ات: استغفرالله
کوک: خب دیگه عشق بابا من برم بعدا میبینمت
ات: باشه فعلا خدافظ
کوک: خدافظ عزیزم خدا فظ
الورا: ات گوشی رو قطع کرد و رفت پیش بقیه و گفت
ات: خب خانواده گلم امروز خبر خیلی خوبی رو شنیدیم قراره یه نینی خیلی خوشگل وارد خانوادمون بشه و اما به جز این خبر خوب یه خبر خوب دیگه هم براتون دارم
بکهیون : وایسا ببینم همونیه که من از اول میدونستم؟
ات: بله همونی که میدونستی به من هیچی نگفتی و من تازه امروز فهمیدم
بکهیون: خب اما چطوری میخوای بگی شنود داریم
ات: الان میگم
بورام: مامان این خبر خوب چیه که انقدر فهمیدنش دردسر داره؟
ات: خوب گوش کنید الان من چند دست لباس جدید برای همتون گرفتم یکی از اونارو بپوشید کیف گوشی هیچی با خودتون نیارید و باهم میریم به یه رستوران شیک اونجا بهتون میگم
لارا: باشه دخترم خب بریم آماده شیم
الورا: نانسی میخواست بره که بکهیون گفت
بکهیون: عشقم میخوای کمکت کنم
نانسی: نه عزیزم نمی خواد نگران منو بچه نباش
بکهیون: اوکی مراقب باش
خب بچه ها سلام چطورید میدونم یه روز نبودم واقعا معذرت میخوام و اینکه الان یه پارت دیگه از فیک کوک میزارم و اینکه بچه ها از این به بعد چهار بار در هفته فیک کوک ۳ روز در هفته فیک ته البته فیک کوک فکر کنم تا ۳۶ بیشتر نرسه یعنی چیزی نمونده تموم بشه از هر فیکم ۲ پارت میزارم وقتی که فیک کوک تموم شد تا فیک ته تموم نشه فیک جدیدی شروع نمیشه با اینکه رمان سه تا رمان الان نوشتم ولی خب این دوتا فیک تموم بشه بعدی هارو شروع میکنم بوس بوس
ات: تبریک میگم من دارم مامان بزرگ میشم نوت داره بچه دار میشه
کوک: چی؟ کدوم نوم نکنه بورامه؟ ای لوکای پدصگ هنوز ازدواج نکرده دخترتو حامله کرد چشم دامادمو دور دیده گفته حالا که مرده اینکارو کنم اره(داماد منظورش خودشه🤣)
ات: بابا جون یکم نفس بگیر بورام حامله نیست نانسی حاملس
کوک: وایی یعنی من دارم بابا بزرگ میشم (جیغ خیلی بدی کشید🤣)
ات: آخ کر شدم چرا جیغ میزنی آخه
کوک: با بابات درست صحبت کن
ات: توهم خوب از موقعیت استفاده میکنی ها اما چیزی نیست خیلی زود تموم میشه
کوک: حالا تا تموم نشده بزار ازش لذت ببرم
ات: استغفرالله
کوک: خب دیگه عشق بابا من برم بعدا میبینمت
ات: باشه فعلا خدافظ
کوک: خدافظ عزیزم خدا فظ
الورا: ات گوشی رو قطع کرد و رفت پیش بقیه و گفت
ات: خب خانواده گلم امروز خبر خیلی خوبی رو شنیدیم قراره یه نینی خیلی خوشگل وارد خانوادمون بشه و اما به جز این خبر خوب یه خبر خوب دیگه هم براتون دارم
بکهیون : وایسا ببینم همونیه که من از اول میدونستم؟
ات: بله همونی که میدونستی به من هیچی نگفتی و من تازه امروز فهمیدم
بکهیون: خب اما چطوری میخوای بگی شنود داریم
ات: الان میگم
بورام: مامان این خبر خوب چیه که انقدر فهمیدنش دردسر داره؟
ات: خوب گوش کنید الان من چند دست لباس جدید برای همتون گرفتم یکی از اونارو بپوشید کیف گوشی هیچی با خودتون نیارید و باهم میریم به یه رستوران شیک اونجا بهتون میگم
لارا: باشه دخترم خب بریم آماده شیم
الورا: نانسی میخواست بره که بکهیون گفت
بکهیون: عشقم میخوای کمکت کنم
نانسی: نه عزیزم نمی خواد نگران منو بچه نباش
بکهیون: اوکی مراقب باش
خب بچه ها سلام چطورید میدونم یه روز نبودم واقعا معذرت میخوام و اینکه الان یه پارت دیگه از فیک کوک میزارم و اینکه بچه ها از این به بعد چهار بار در هفته فیک کوک ۳ روز در هفته فیک ته البته فیک کوک فکر کنم تا ۳۶ بیشتر نرسه یعنی چیزی نمونده تموم بشه از هر فیکم ۲ پارت میزارم وقتی که فیک کوک تموم شد تا فیک ته تموم نشه فیک جدیدی شروع نمیشه با اینکه رمان سه تا رمان الان نوشتم ولی خب این دوتا فیک تموم بشه بعدی هارو شروع میکنم بوس بوس
۱۲.۵k
۰۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.