پارت ۱۰ فیک کوک
مرسی که میخونی شرایط پارت بعد آخر فیک
ویو کوک
_چون
[حالا چی بهش بگم بگم دوست دارم و روت غیرتی شدم؟بگم من عاشقتم و به داداش بزرگترت حسودی کردم؟آخه چی بگم[تودلش]]
تصمیمم رو گرفتم آره همینه
ویو ات
منتظر کامل شدن جمله ش بودم که اومد سمتم و کمرم رو گرفت و چسبوند به خودش و قبل از اینکه بتونم ریکشنی نشون بدم لباش رو گذاشت رو لبام و شروع کرد به بوسیدن .اولش رفتم تو شک ولی با گازی که از لبم گرفت به خودم اومدم یعنی باهاش همکاری کنم؟ یعنی دوسش دارم که بهش اجازه ی بوسیدن بدم یا باهاش همکاری کنم؟داشتم خودمو می سنجیدم که دوباره از لبام گاز گرفت این دفعه محکم تر بود و تصمیم گرفتم همکاری کنم و شروع کردم
[۲ درحال کیس🤪]
دیگه نفسی برام نموند و ی مشت محکم زدم به سینش و ازش جدا شدم
+هع...هع...هع[نفس نفس زدن ]
_حالا فهمیدی چرا؟
مطمئنم گونه هام از شدت خجالت گوجه شده بود میخواستم فرار کنم سمت اتاقم که
_پرسیدم حالا فهمیدی؟
+بلع ارباب
_توچی؟ تو حست چیه؟به نظر توهم دوسم داری که همکاری کردی!
+چی....نه من فقط دردم اومد و نمیخواستم بازم گاز......
_یعنی دوستم نداری و اجباری اون کار رو کردی؟
+چی..خب ...باید راجبش فکر کنم.و......
_۲روز فرصت داری جوابت رو بهم بدی الانم برو بخواب فردا خودم میبرمت مدرسه
+چشم
ویو کوک
ات رفت تو اتاقش و منم رفتم تو اتاقم .خدااااا این دختر فوق العاده اس از همون روزی که اومد دلمو برد و حالا هم که طمع لباش واییییییییییی توی همین فکرا بودم که چشمام گرم خواب شد
[فلش بک فردا]
+ارباب
_.......
+ارباب بیدار شید
_......چیههههههه[خواب آلود]
+بیدارشید آماده شید و منو برسونید مدرسه و برید شرکت
_الان بیدار میشم
بلند شدم رو تخت نشستم .ات میخواست بره که دستش رو گرفتم و از پشت کشیدمش تو بغلم و
_خب؟
+ارباب چیکار میکنید؟چی خب؟ولم کنید یکی ببینه.......!
_عشقمو بغل کردم.خب به جمالت فکراتو کردی ؟حست؟کسی غلط کرده ببینه!
+نه هنوز به وقت نیاز دارم
_تا امشب جوابت رو بگو.حله؟
+بله ارباب
بلند شدم رفتم حموم ی دوش ۱۰ مینی گرفتم اومدم بیرون و اول موهامو خشک کردم و میخواستم لباس بپوشم که ات لدون در زدن اومد تو
+ا...ار...ارباب
_چرا در نمیزنی؟خیلی دلت میخواد؟
+ببخشید حواسم نبود.چی ....چی...دلم..میخواد؟
آروم رفتم سمت ات و گفتم
_منو😈
+من آماده م پایین منتظرتونم
و سریع زد بیرون از کیوتیش خندم گرفت
سریع آماده شدم و رفتم پایین و سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم
_ات
+بلع ارباب
_دیگه بهم نگو ارباب جونگ کوک یا هرچی که دوست داشتی صدام کن
+چشم
_تو مدرسه به هیچ پسری نگاه نمیکنی و با هیچ پسری هم حرف نمیزنی . چیزی شد به خودم زنگ میزنی و خودمم میام دنبالت
+باشه.ی سوال داشتم
_بگو
+تاريخ تولدتون کیه؟
_۱۰ آگوست
+آها
_رسیدیم
+خداحافظ
_هممم خداحافظ
ات رفت تو مدرسه که این دفعه ی گروه پسر جلوش وایستادن منم بدون اینکه فکر کنم با ماشین رفتم جلوشون و بین ات و اون پسرا ترمز کردم جوری که صدای جیغ لاستیک خیلی بلندی داد که کل مدرسه برگشتن سمت ما سریع از ماشین پیاده شدم و .........
شرایط پارت بعد
۱۰ لایک و ۱۰ کامنت
حمایت فراموش نشه 💝🤩
ویو کوک
_چون
[حالا چی بهش بگم بگم دوست دارم و روت غیرتی شدم؟بگم من عاشقتم و به داداش بزرگترت حسودی کردم؟آخه چی بگم[تودلش]]
تصمیمم رو گرفتم آره همینه
ویو ات
منتظر کامل شدن جمله ش بودم که اومد سمتم و کمرم رو گرفت و چسبوند به خودش و قبل از اینکه بتونم ریکشنی نشون بدم لباش رو گذاشت رو لبام و شروع کرد به بوسیدن .اولش رفتم تو شک ولی با گازی که از لبم گرفت به خودم اومدم یعنی باهاش همکاری کنم؟ یعنی دوسش دارم که بهش اجازه ی بوسیدن بدم یا باهاش همکاری کنم؟داشتم خودمو می سنجیدم که دوباره از لبام گاز گرفت این دفعه محکم تر بود و تصمیم گرفتم همکاری کنم و شروع کردم
[۲ درحال کیس🤪]
دیگه نفسی برام نموند و ی مشت محکم زدم به سینش و ازش جدا شدم
+هع...هع...هع[نفس نفس زدن ]
_حالا فهمیدی چرا؟
مطمئنم گونه هام از شدت خجالت گوجه شده بود میخواستم فرار کنم سمت اتاقم که
_پرسیدم حالا فهمیدی؟
+بلع ارباب
_توچی؟ تو حست چیه؟به نظر توهم دوسم داری که همکاری کردی!
+چی....نه من فقط دردم اومد و نمیخواستم بازم گاز......
_یعنی دوستم نداری و اجباری اون کار رو کردی؟
+چی..خب ...باید راجبش فکر کنم.و......
_۲روز فرصت داری جوابت رو بهم بدی الانم برو بخواب فردا خودم میبرمت مدرسه
+چشم
ویو کوک
ات رفت تو اتاقش و منم رفتم تو اتاقم .خدااااا این دختر فوق العاده اس از همون روزی که اومد دلمو برد و حالا هم که طمع لباش واییییییییییی توی همین فکرا بودم که چشمام گرم خواب شد
[فلش بک فردا]
+ارباب
_.......
+ارباب بیدار شید
_......چیههههههه[خواب آلود]
+بیدارشید آماده شید و منو برسونید مدرسه و برید شرکت
_الان بیدار میشم
بلند شدم رو تخت نشستم .ات میخواست بره که دستش رو گرفتم و از پشت کشیدمش تو بغلم و
_خب؟
+ارباب چیکار میکنید؟چی خب؟ولم کنید یکی ببینه.......!
_عشقمو بغل کردم.خب به جمالت فکراتو کردی ؟حست؟کسی غلط کرده ببینه!
+نه هنوز به وقت نیاز دارم
_تا امشب جوابت رو بگو.حله؟
+بله ارباب
بلند شدم رفتم حموم ی دوش ۱۰ مینی گرفتم اومدم بیرون و اول موهامو خشک کردم و میخواستم لباس بپوشم که ات لدون در زدن اومد تو
+ا...ار...ارباب
_چرا در نمیزنی؟خیلی دلت میخواد؟
+ببخشید حواسم نبود.چی ....چی...دلم..میخواد؟
آروم رفتم سمت ات و گفتم
_منو😈
+من آماده م پایین منتظرتونم
و سریع زد بیرون از کیوتیش خندم گرفت
سریع آماده شدم و رفتم پایین و سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم
_ات
+بلع ارباب
_دیگه بهم نگو ارباب جونگ کوک یا هرچی که دوست داشتی صدام کن
+چشم
_تو مدرسه به هیچ پسری نگاه نمیکنی و با هیچ پسری هم حرف نمیزنی . چیزی شد به خودم زنگ میزنی و خودمم میام دنبالت
+باشه.ی سوال داشتم
_بگو
+تاريخ تولدتون کیه؟
_۱۰ آگوست
+آها
_رسیدیم
+خداحافظ
_هممم خداحافظ
ات رفت تو مدرسه که این دفعه ی گروه پسر جلوش وایستادن منم بدون اینکه فکر کنم با ماشین رفتم جلوشون و بین ات و اون پسرا ترمز کردم جوری که صدای جیغ لاستیک خیلی بلندی داد که کل مدرسه برگشتن سمت ما سریع از ماشین پیاده شدم و .........
شرایط پارت بعد
۱۰ لایک و ۱۰ کامنت
حمایت فراموش نشه 💝🤩
۱۵.۲k
۱۶ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.