part16
"ات"
انگار اسانسور ایستاد اون مردی که کنارم ایستاده بود از حال رفت
رفتم سمتش
ات : اقا حالتون خوبه
یونگی : ا..اره..فقد من فوبیا فضای بسته دارم
پس چرا رف داخل اسانسور
دستاش سرده
ات : اشکال نداره چیزی برای ترس نیس..من هستم...
یونگی : تو دکتر کیمی نه؟
ات : اوهوم
نفسشو بیرون داد و دستمو فشار داد
یونگی : خداروشکر
حالا یادم اومد...این اقا برا بیماری برادرش اومده بود بیمارستان
"بعد چند دقیقه"
اون مرد رو بغل کرده بودم
ات : رنگ زدم الان زود میان دنبالمون
یونگی :" نفس زدن"
دمای بدنش خیلی پایینه نفساشم سنگینه
ات : چطوره بعد اینکه رفتیم بیرون بریم بیمارستان دستگاه تنفس بهت وصل کنم
یونگی : نه...حالم خوب میشه
ات : اسانسور تو طبقه ۴ گیر کرده
"کوک"
جین : واووو..کوک ماشینت چقد خفنه
جیهوپ : داش اینو کی خریدی
تهیونگ : ماشین خودش نیس
کوک : تو نمیتونی خفه بشیییی
جیهوپ : ماشین کیه؟
تهیونگ : ماشین دوس دخترشه :>
جین و جیهوپ : هاااااااا
کوک : 🗿
جیهوپ : ناموسن دوس دختر داری
جین : دارم حسودی میکنم..معلومه دوس دخترت از اون پولداراس....من یه شوگر مامی میخوام..کسی اینجا نیس یه پسر جذاب هندسام بخواد...هر کی یه دلار بده من بهش یه دیک میدم
کوک : داداش چرا رد دادی
تهیونگ : دوس دخترش از اون دکتر نابغه هاست خیلی هم جذابه
سوجین : از اون ممه گنده ها هم داره
کوک : تو مگه نمیخواستی بری
سوجین : گفتم حیفه تنهاتون بزارم
جین : دلم میخواد ماشینشو برونم
کوک : گونخور میخوام سالم برش گردونم
جیهوپ : راستی چرا یونگی نیومده مگه با تو نبود
جین : گفت میخواد بره با اسانسور مبارزه کنه
کوک :.....
جیهوپ :....
ته : .....
سوجین :....
جین : اها...یادم رفت
سوار ماشین شدیم
کوک : دییقا کجا رفته
جین : بازار.......
"ات"
ات : چرا اینقد طولش میدن...هوم؟
یه صدای اشنا از بیرون میاد
یدفه در باز شد....
ات : بالاخره....
که با سیمای زیبای سوجین و اقای کیم مواجه شدم 🗿
کوک : ات تو اینجا چیکار میکنی
سوجین : چرا سر یونگی رو ممه هاته
تهیونگ : اصن چرا تو بغلته
ات : این اقا رو میشناسین...
از اسانسور اومدیم بیرون
کوک : اسانسور گیر کرده بود؟
ات : اره...با دوستات بیرون بودی
کوک : احم اره..
ات : برا همین ماشینو نیاز داشتی؟
کوک : اوهوم
ات : هوممم"لبخند"
جیهوپ : کوک این دوس دخترته
کوک : ببین...
جین : واوووووو....منو به سرپرستی میگیری
ات :"خنده" خیلی بامزن..راستی جونگ کوک دیر شده من باید برم سرکار منو میرسونی؟
کوک : اوکی
رفتیم بیرون که دیدم یه ماشین به ماشینم خورده
ات : وای...
کوک : من وقتی پارک کردم این یارو اینجا نبود
سوجین : چلغوز سگ مگه کوری نمیبینی ماشین ات اینجاس(´Д` )
انگار اسانسور ایستاد اون مردی که کنارم ایستاده بود از حال رفت
رفتم سمتش
ات : اقا حالتون خوبه
یونگی : ا..اره..فقد من فوبیا فضای بسته دارم
پس چرا رف داخل اسانسور
دستاش سرده
ات : اشکال نداره چیزی برای ترس نیس..من هستم...
یونگی : تو دکتر کیمی نه؟
ات : اوهوم
نفسشو بیرون داد و دستمو فشار داد
یونگی : خداروشکر
حالا یادم اومد...این اقا برا بیماری برادرش اومده بود بیمارستان
"بعد چند دقیقه"
اون مرد رو بغل کرده بودم
ات : رنگ زدم الان زود میان دنبالمون
یونگی :" نفس زدن"
دمای بدنش خیلی پایینه نفساشم سنگینه
ات : چطوره بعد اینکه رفتیم بیرون بریم بیمارستان دستگاه تنفس بهت وصل کنم
یونگی : نه...حالم خوب میشه
ات : اسانسور تو طبقه ۴ گیر کرده
"کوک"
جین : واووو..کوک ماشینت چقد خفنه
جیهوپ : داش اینو کی خریدی
تهیونگ : ماشین خودش نیس
کوک : تو نمیتونی خفه بشیییی
جیهوپ : ماشین کیه؟
تهیونگ : ماشین دوس دخترشه :>
جین و جیهوپ : هاااااااا
کوک : 🗿
جیهوپ : ناموسن دوس دختر داری
جین : دارم حسودی میکنم..معلومه دوس دخترت از اون پولداراس....من یه شوگر مامی میخوام..کسی اینجا نیس یه پسر جذاب هندسام بخواد...هر کی یه دلار بده من بهش یه دیک میدم
کوک : داداش چرا رد دادی
تهیونگ : دوس دخترش از اون دکتر نابغه هاست خیلی هم جذابه
سوجین : از اون ممه گنده ها هم داره
کوک : تو مگه نمیخواستی بری
سوجین : گفتم حیفه تنهاتون بزارم
جین : دلم میخواد ماشینشو برونم
کوک : گونخور میخوام سالم برش گردونم
جیهوپ : راستی چرا یونگی نیومده مگه با تو نبود
جین : گفت میخواد بره با اسانسور مبارزه کنه
کوک :.....
جیهوپ :....
ته : .....
سوجین :....
جین : اها...یادم رفت
سوار ماشین شدیم
کوک : دییقا کجا رفته
جین : بازار.......
"ات"
ات : چرا اینقد طولش میدن...هوم؟
یه صدای اشنا از بیرون میاد
یدفه در باز شد....
ات : بالاخره....
که با سیمای زیبای سوجین و اقای کیم مواجه شدم 🗿
کوک : ات تو اینجا چیکار میکنی
سوجین : چرا سر یونگی رو ممه هاته
تهیونگ : اصن چرا تو بغلته
ات : این اقا رو میشناسین...
از اسانسور اومدیم بیرون
کوک : اسانسور گیر کرده بود؟
ات : اره...با دوستات بیرون بودی
کوک : احم اره..
ات : برا همین ماشینو نیاز داشتی؟
کوک : اوهوم
ات : هوممم"لبخند"
جیهوپ : کوک این دوس دخترته
کوک : ببین...
جین : واوووووو....منو به سرپرستی میگیری
ات :"خنده" خیلی بامزن..راستی جونگ کوک دیر شده من باید برم سرکار منو میرسونی؟
کوک : اوکی
رفتیم بیرون که دیدم یه ماشین به ماشینم خورده
ات : وای...
کوک : من وقتی پارک کردم این یارو اینجا نبود
سوجین : چلغوز سگ مگه کوری نمیبینی ماشین ات اینجاس(´Д` )
۲۲.۶k
۲۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.