پارت ۱۹
پارت ۱۹
داشتیم مثل غاز دنبالش میرفتیم که گفت.....
یونگی:چرا از خونه فرار کردین
میسو:من فرار نکردم این کرده
یونگی:چرا کردین وگرنه دنباله من راه نمی افتادین
رزی:من فرار کردم
یونگی:پس به تو جامیدم نه این
میسو:پس من چیکار کنم؟
یونگی:اگر تمام قضیه ی فرار کردنتون رو تعریف کنید شاید راضی شدم
نویسنده ویو
میسو و رزی تمام ماجرا و تعریف کردن
یونگی: با این لباساتون میخواید بیاید خونه من؟
میسو:داری لباس بده 🙄
یونگی:بیاید بریم براتون بخرم
رزی:هن؟
میسو:..........😐
۳۰مین بعد
رسیده بودیم به یه پاساژ دروغ چرا دست فرمون یونگیم خوبه ها روش کراش زدم با اون دستای جذابش🤤
یونگی:پاشین رسیدیم رسیدیم
از ماشین اومدیم بیرون و رفتیم تو پاساژ که یه لباس چشمامو گرفت رفتم سمت مغازه ای که اون لباس رو داشت به رزی یونگی با دستم اشاره کردم بیان اونا ام اومدن
یه هودی کیوت با طرح گربه و خرگوش خریدیم بعدش رفتیم اون سمت پاساژ که لباسای مجلسی بود که رزی اسرار داشت بریم اون سمت من زیاد از اینجور لباس خوشم نمیاد اما بخاطر رزی رفتیم اون سمت پاساژ که همون اول کاری رزی منو کشید تو یه مغازه یونگی بدبختم همش دنبالمون میومد البته حقشه میخواست پیشنهاد نده والا
رزی یه لباس مجلسی خرید منم دو تا خریدم
بعد از خرید لباس مجلسی رفتیم سمت اسپرت ها که من دوتا خریدم رزی ۳ دیدم یونگیم ۴خریده
خریدامون رو کردیم رفتیم خونه یونگی خونه که نبود قصر بود خلاصه داشتیم با رزی خونرو بر انداز میکردیم که یونگی گفت....
یونگی:تموم شد
میسو:ها؟
یونگی:تموم شد دید زدنتون یا نه؟
رزی:اره تموم شد خب اتاقمون کجاست؟
یونگی:خیلی پررویید
میسو:نظر لطفته
یونگی:بیاید دنبالم اتاقتون بگم
رفتیم دنبال یونگی که جلو یه اتاق وایستاد
یونگی:اینجا اتاق توعه(به رزی اشاره کرد)
میسو:من چی؟
یونگی:بیا بگم
رفتم دنبالش که رفت سمت یه اتاق گفت....
یونگی:اینم مال تو اتاق من بغل اتاقته کاری داشتید بیاید اونجا
میسو:اوک فعلا
رفتم تو اتاقم وسایل که خریدیم رو تو کمدش چیدم بعدش رو تخت دراز کشیدم
لایکا به ۴۰ برسه میزارم
داشتیم مثل غاز دنبالش میرفتیم که گفت.....
یونگی:چرا از خونه فرار کردین
میسو:من فرار نکردم این کرده
یونگی:چرا کردین وگرنه دنباله من راه نمی افتادین
رزی:من فرار کردم
یونگی:پس به تو جامیدم نه این
میسو:پس من چیکار کنم؟
یونگی:اگر تمام قضیه ی فرار کردنتون رو تعریف کنید شاید راضی شدم
نویسنده ویو
میسو و رزی تمام ماجرا و تعریف کردن
یونگی: با این لباساتون میخواید بیاید خونه من؟
میسو:داری لباس بده 🙄
یونگی:بیاید بریم براتون بخرم
رزی:هن؟
میسو:..........😐
۳۰مین بعد
رسیده بودیم به یه پاساژ دروغ چرا دست فرمون یونگیم خوبه ها روش کراش زدم با اون دستای جذابش🤤
یونگی:پاشین رسیدیم رسیدیم
از ماشین اومدیم بیرون و رفتیم تو پاساژ که یه لباس چشمامو گرفت رفتم سمت مغازه ای که اون لباس رو داشت به رزی یونگی با دستم اشاره کردم بیان اونا ام اومدن
یه هودی کیوت با طرح گربه و خرگوش خریدیم بعدش رفتیم اون سمت پاساژ که لباسای مجلسی بود که رزی اسرار داشت بریم اون سمت من زیاد از اینجور لباس خوشم نمیاد اما بخاطر رزی رفتیم اون سمت پاساژ که همون اول کاری رزی منو کشید تو یه مغازه یونگی بدبختم همش دنبالمون میومد البته حقشه میخواست پیشنهاد نده والا
رزی یه لباس مجلسی خرید منم دو تا خریدم
بعد از خرید لباس مجلسی رفتیم سمت اسپرت ها که من دوتا خریدم رزی ۳ دیدم یونگیم ۴خریده
خریدامون رو کردیم رفتیم خونه یونگی خونه که نبود قصر بود خلاصه داشتیم با رزی خونرو بر انداز میکردیم که یونگی گفت....
یونگی:تموم شد
میسو:ها؟
یونگی:تموم شد دید زدنتون یا نه؟
رزی:اره تموم شد خب اتاقمون کجاست؟
یونگی:خیلی پررویید
میسو:نظر لطفته
یونگی:بیاید دنبالم اتاقتون بگم
رفتیم دنبال یونگی که جلو یه اتاق وایستاد
یونگی:اینجا اتاق توعه(به رزی اشاره کرد)
میسو:من چی؟
یونگی:بیا بگم
رفتم دنبالش که رفت سمت یه اتاق گفت....
یونگی:اینم مال تو اتاق من بغل اتاقته کاری داشتید بیاید اونجا
میسو:اوک فعلا
رفتم تو اتاقم وسایل که خریدیم رو تو کمدش چیدم بعدش رو تخت دراز کشیدم
لایکا به ۴۰ برسه میزارم
۴۰۲
۰۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.