scenario
وقتی بعد از دو هفته از سفر برمیگردن و ا.ت میره فرودگاه(درخواستی)
نامجون: دلت برام تنگ نشده بود کوالا کوچولو ؟ *نوک بینیت رو میبوسه*
جین:*بغلت میکنه* انگار دوباره زنده شدم
یونگی :*دستات رو میگیره* تو بغلم نبودی ، نمیتونستم بخوابم
جیهوپ:*پیشونیت رو می.بوسه* دلم برات خیلی تنگ شده بود... سوییتی:)
جیمین: *لبتو سطحی می.بوسه* روحم برگشت اصلا:)
تهیونگ:*بغلت میکنه و سرش رو بین موهات فرو میبره* بدون تو بودن برام غیر قابل تحمل بود بیب^-^
جونگ کوک: *طوری بغلت میکنه که هر لحظه ممکنه استخونات بشکنه * تو ام قدر من بی تاب بودی؟؟ هوم؟
نظر؟لایک؟
لدفا^•^
نامجون: دلت برام تنگ نشده بود کوالا کوچولو ؟ *نوک بینیت رو میبوسه*
جین:*بغلت میکنه* انگار دوباره زنده شدم
یونگی :*دستات رو میگیره* تو بغلم نبودی ، نمیتونستم بخوابم
جیهوپ:*پیشونیت رو می.بوسه* دلم برات خیلی تنگ شده بود... سوییتی:)
جیمین: *لبتو سطحی می.بوسه* روحم برگشت اصلا:)
تهیونگ:*بغلت میکنه و سرش رو بین موهات فرو میبره* بدون تو بودن برام غیر قابل تحمل بود بیب^-^
جونگ کوک: *طوری بغلت میکنه که هر لحظه ممکنه استخونات بشکنه * تو ام قدر من بی تاب بودی؟؟ هوم؟
نظر؟لایک؟
لدفا^•^
۱۱.۹k
۲۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.