“تنها عشق من”
با شروع اهنگ مورد علاقش شروع کرد به زمزمه کردن متن اهنگ، همراه با ریتم اهنگ داشت سرش رو هم تکون میداد و براش لذت بخش بود.
پسر که به در آشپزخونه تکیه داده بود به دختر نگاه میکرد، دخترک قصهی مارشروع کرد به خوندن
“over the moon”
“over the stars”
“when you in my arms”
صدای بهشتی دختر باعث شده بود پسر به لبخند عمیقی بهش خیره بشه، پسر خیلی آروم نزدیک دختر شد و اون رو از پشت بغل کرد.
دختر که متوجه دستهای مردونهی دورش شده بود لبخندی زد و سرش رو به پشت برگردوند و بوسه ای کوتاه روی خط فک پسر گذاشت.
-زیبای من چطوره؟
+خوبم عزیزم..
و بعد دختر به سمت پسر برگشت و دوتایی شروع کردن به رقصیدن.
با تموم شدن اهنگ دوتاشون اروم بهم نگاه کردن.
-میدونستی خیلی دوستت دارم، درسته؟
+منم دوستت دارم، بیشتر از هرکسی هم دوستت دارم.
پسر بوسه ای لطیف اما عمیق روی لبهای دختر قرار داد.
دستهاش رو دور کمر دختر حلقه کرده بود و به چشمهای مشکی رنگ اون خیره شده بود.
+هی جئون الان مهمون ها میان بزار کارمو انجام بدم.
-خب من بغلت میکنم تو هم کارتو انجام بده.
+نمیشه..
-چرا؟
+چون تو باعث میشی حواسم پرت بشه.
با شنیدن این حرف پسر خندهی کوتاهی کرد و بوسه ای روی گونه دختر گذاشت.
-خب نمیتونم این درخواست رو قبول کنم چون یکم سخته، میدونی که پرنسس؟
دختر با لقب همیشگیش لبخندی زد و سرش رو تکون داد، دوباره به سمت میز برگشت تا سالاد رو درست کنه، پسر هم دوباره دستاش رو دور کمر دختر حلقه کرد و سرش رو روی شونهی دختر قرار داد.
با صدای آلارم از خواب بیدار شد..
“بازم اون رویای لعنتی، جئون خیلی وقته از اینجا رفته چرا نمیخوای باور کنی؟”
و بعد آماده شد تا بره سر مزار تنها عشقش.
خب اینو موقع گوش دادن به OVER THE MOON نوشتم، امیدوارم که قشنگ شده باشه::::)
میدونستید یه لایک و کامنت کوچولو چقدر خوشحالم میکنه؟🥹🎀
پسر که به در آشپزخونه تکیه داده بود به دختر نگاه میکرد، دخترک قصهی مارشروع کرد به خوندن
“over the moon”
“over the stars”
“when you in my arms”
صدای بهشتی دختر باعث شده بود پسر به لبخند عمیقی بهش خیره بشه، پسر خیلی آروم نزدیک دختر شد و اون رو از پشت بغل کرد.
دختر که متوجه دستهای مردونهی دورش شده بود لبخندی زد و سرش رو به پشت برگردوند و بوسه ای کوتاه روی خط فک پسر گذاشت.
-زیبای من چطوره؟
+خوبم عزیزم..
و بعد دختر به سمت پسر برگشت و دوتایی شروع کردن به رقصیدن.
با تموم شدن اهنگ دوتاشون اروم بهم نگاه کردن.
-میدونستی خیلی دوستت دارم، درسته؟
+منم دوستت دارم، بیشتر از هرکسی هم دوستت دارم.
پسر بوسه ای لطیف اما عمیق روی لبهای دختر قرار داد.
دستهاش رو دور کمر دختر حلقه کرده بود و به چشمهای مشکی رنگ اون خیره شده بود.
+هی جئون الان مهمون ها میان بزار کارمو انجام بدم.
-خب من بغلت میکنم تو هم کارتو انجام بده.
+نمیشه..
-چرا؟
+چون تو باعث میشی حواسم پرت بشه.
با شنیدن این حرف پسر خندهی کوتاهی کرد و بوسه ای روی گونه دختر گذاشت.
-خب نمیتونم این درخواست رو قبول کنم چون یکم سخته، میدونی که پرنسس؟
دختر با لقب همیشگیش لبخندی زد و سرش رو تکون داد، دوباره به سمت میز برگشت تا سالاد رو درست کنه، پسر هم دوباره دستاش رو دور کمر دختر حلقه کرد و سرش رو روی شونهی دختر قرار داد.
با صدای آلارم از خواب بیدار شد..
“بازم اون رویای لعنتی، جئون خیلی وقته از اینجا رفته چرا نمیخوای باور کنی؟”
و بعد آماده شد تا بره سر مزار تنها عشقش.
خب اینو موقع گوش دادن به OVER THE MOON نوشتم، امیدوارم که قشنگ شده باشه::::)
میدونستید یه لایک و کامنت کوچولو چقدر خوشحالم میکنه؟🥹🎀
۱۶۳
۱۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.