منم ازیناااا
بیشترتون میدونید اوسیه دیمنم نرسیا پرورشگاهیه ولی هیچی راجب خانوادش داستان زندگیش قبل اومدن به پرورشگاهش نمیدونید که الان میگم.
از اونجایی که همتون با داستان های زندگی دردناک اوسیای من اشنایی دارین اینم مث هموناس🥰
حالا این کمتر..ـ.
مادر نرسیا ی دختر ژاپنی 14 ساله بود که بخاطر زیبایش و چشمای دو رنگش تو روستا معروف بود. این عزیز دل ما ی معشوقم داشت که تازه بابای نرسیام نیست؛-؛
(حس میکنم دارم مث ماشا داستان میگم😂)
بعدش مادر عزیز ننه نرسیا میفهمه و این عزیز دل ما زن بسیارررر بسیاررر مسیحی بودن و وقتی میفهمن دختره باکره و پاکشون دوس پسر دارن مث سگ چیز یعنی بس یار بس یاررر توجه نکردی چیشددد بسیارررر بسیاررررررر اعصبانی میشه و ننه عزیز نرسیا بانو را به مدت 1ماه فقط با ی بتری شیر تو انباری زندانی میکنه مادر بزرگه عزیز نرسیا از ترس ابروش ننه عزیز نرسیا رو به کدخدا ی 52 ساله روستا میده یعنی شوهرش میده🥰
تازه ایشونم پدر نرسیا نیست🥰
این کدخدا ی به شدتتتت محترم به مادر عزیز نرسیا هرشب تجاوز میکرده و این عزیز دل ما در سن 19 سالگی با ی مردی که اون زمان برای کدخدا جنس میاورده اشنا میشه مرده ی تاجر تازه کار بوده 30 سالش بوده و تازه داشته کارشو شروع میکرده ی شب که کدخدا مست بود به اون تاجر تازه کاری میگه ننه نرسیا قدیما معشوقه داشت و جندس. مادر نرسیاهم خجالت میکشه کم کم اینا عاشق هم میشن🥰
و باهم فرار میکنن اون تاجر تازه کاره ام میرینه تو زندگیش و پولاش میره چص ی شب یکی از کسایی که همین مرده بهشون پول بدهکار بوده میاد دم در مرده که پول نداشته میگه چیکار کنم چیکار نکنم و ی شب ننه نرسیا رو میده به اون مرده وقتی فهمید چقدر پولش خوبه بارها این کارو کرد تا زمانی که ننه نرسیا باردار شد بعد از زایدن نرسیا فرار کرد وقتی نرسیا بدنیا اومد مادرش انقدر ازش متنفر بود که تو همون 3ماهگی ولش کرد چون یاده اون مردا میوفتاد و رنگ مو های نرسیا با رنگ موهای اون مردی که به مادر نرسیا تجاوز کرد یکی بود
یادتونه گفتم کدخدا هه 5سال به ننه نرسیا تجاوز کرد؟
از اون تجاوزا مادر نرسیا 4تا بچه زایید شاید اوسی هاشونم کشیدم🥰
تامامممم
از اونجایی که همتون با داستان های زندگی دردناک اوسیای من اشنایی دارین اینم مث هموناس🥰
حالا این کمتر..ـ.
مادر نرسیا ی دختر ژاپنی 14 ساله بود که بخاطر زیبایش و چشمای دو رنگش تو روستا معروف بود. این عزیز دل ما ی معشوقم داشت که تازه بابای نرسیام نیست؛-؛
(حس میکنم دارم مث ماشا داستان میگم😂)
بعدش مادر عزیز ننه نرسیا میفهمه و این عزیز دل ما زن بسیارررر بسیاررر مسیحی بودن و وقتی میفهمن دختره باکره و پاکشون دوس پسر دارن مث سگ چیز یعنی بس یار بس یاررر توجه نکردی چیشددد بسیارررر بسیاررررررر اعصبانی میشه و ننه عزیز نرسیا بانو را به مدت 1ماه فقط با ی بتری شیر تو انباری زندانی میکنه مادر بزرگه عزیز نرسیا از ترس ابروش ننه عزیز نرسیا رو به کدخدا ی 52 ساله روستا میده یعنی شوهرش میده🥰
تازه ایشونم پدر نرسیا نیست🥰
این کدخدا ی به شدتتتت محترم به مادر عزیز نرسیا هرشب تجاوز میکرده و این عزیز دل ما در سن 19 سالگی با ی مردی که اون زمان برای کدخدا جنس میاورده اشنا میشه مرده ی تاجر تازه کار بوده 30 سالش بوده و تازه داشته کارشو شروع میکرده ی شب که کدخدا مست بود به اون تاجر تازه کاری میگه ننه نرسیا قدیما معشوقه داشت و جندس. مادر نرسیاهم خجالت میکشه کم کم اینا عاشق هم میشن🥰
و باهم فرار میکنن اون تاجر تازه کاره ام میرینه تو زندگیش و پولاش میره چص ی شب یکی از کسایی که همین مرده بهشون پول بدهکار بوده میاد دم در مرده که پول نداشته میگه چیکار کنم چیکار نکنم و ی شب ننه نرسیا رو میده به اون مرده وقتی فهمید چقدر پولش خوبه بارها این کارو کرد تا زمانی که ننه نرسیا باردار شد بعد از زایدن نرسیا فرار کرد وقتی نرسیا بدنیا اومد مادرش انقدر ازش متنفر بود که تو همون 3ماهگی ولش کرد چون یاده اون مردا میوفتاد و رنگ مو های نرسیا با رنگ موهای اون مردی که به مادر نرسیا تجاوز کرد یکی بود
یادتونه گفتم کدخدا هه 5سال به ننه نرسیا تجاوز کرد؟
از اون تجاوزا مادر نرسیا 4تا بچه زایید شاید اوسی هاشونم کشیدم🥰
تامامممم
۳.۴k
۲۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.