فیک جونگکوک:زیرزمین
فیک جونگکوک:زیرزمین
part³⁷
_ولی من ا.تو خیلی بهتر از تو میشناسم(دست ا.ت و میگره و میکشه سمت خودش)
ویو ا.ت
نمی دونم چرا جونگکوک و سوهو دارن بهس میکنم داشتن بهس میکردن که یهو
جونگکوک گفت من ا.تو خیلی بهتر از تو میشناسم و منو کشید طرف خودش خیلی شکه شده بودم باتعجب به جونگکوک نگاه میکردم
که جونگکوک وقتی این حرکتو کرد سوهو خیلی عصبانی شده بود هر کی قیافه ای سوهو رو میدید میفهمید که چقدر عصبی سوهو دستشو مچ کرده بود
که من خودمو از بغل جونگکوک کشیدم بیرون
گفتم...
+بگذریم...میگم چطوره که بریم سه تایی چه چیزی بخوریم؟(لبخند)
_باشه
(سوهو یکم از عصبانیتش کم شد گفت...)
٪باشه بریم
(اما هنوزم داشت با عصبانیت و حرص به جونگکوک نگاه میکرد و جونگکوک هم مین طور)
+خب بیاید پیاده بریم به غذاخوری.....(اسم مغازه رو میگه)خیلی غذاهاش خوشمزه اس
_باشه
(سه تایی رفتن توی غذا خوری غذا سفارش دادن اسلاید۲غذاشون هر سه تاشون یه نوع غذا سفارش دادن خوردن)
٪خیلی خوشمزه بود
+گفتم که غذا هایی اینجا خیلی خوشمزه اند
٪میگم ا.ت فردا همین ساعت بیا بریم بیرون اما ایندفعه من میبرمت یه غذا خوری دیگه
+با...(میخواست قبول کنه که جونگکوک حرفشو قطع میکنه)
_خب راستش فردا قراره که من ا.تو ببرم بیرون پس نمیشه(اخم)
٪ولی منزود تر به ا.ت پیشنهاد دادم(اخم)
_از اونجایی که من با ا.ت زندگی میکنم من مراقبشم و اجازه نمی دوم که بهش آسیب برسه(اخم و عصبی)
٪داری میگی که من به ا.ت آسیب میزنم(اخم وخیلی عصبی)
_هر کسی که من نشناسم به ا.ت آسیب میزنه(اخم و خیلی عصبی)
٪من مواظب ا.ت و فردا باهاش میرم بیرون(اخم و خیلی عصبی)
_ا.ت با من میاد(اخم و خیلی عصبی)
+بهتر نیست که من خودم تصمیم بگیرم(با لحن خوب)
_باشه بگو من یا این پسره(اخم و عصبی)
٪اره انتخاب کن(اخم و عصبی)
+من فردا میخوام برم سرکار و با هیچ کدومتون بیرون نمیام
٪کار میکنی؟
+اره دیگه من۱۹ سالمه
_نکنه بایر از اینم از تو اجازه بگیره؟(اخم و خیلی عصبی)
٪نه ازم من اجازه نمیگیره ولی شاید بخاطر تو که مجبوره بره سرکار؟(اخم و خیلی عصبی)
part³⁷
_ولی من ا.تو خیلی بهتر از تو میشناسم(دست ا.ت و میگره و میکشه سمت خودش)
ویو ا.ت
نمی دونم چرا جونگکوک و سوهو دارن بهس میکنم داشتن بهس میکردن که یهو
جونگکوک گفت من ا.تو خیلی بهتر از تو میشناسم و منو کشید طرف خودش خیلی شکه شده بودم باتعجب به جونگکوک نگاه میکردم
که جونگکوک وقتی این حرکتو کرد سوهو خیلی عصبانی شده بود هر کی قیافه ای سوهو رو میدید میفهمید که چقدر عصبی سوهو دستشو مچ کرده بود
که من خودمو از بغل جونگکوک کشیدم بیرون
گفتم...
+بگذریم...میگم چطوره که بریم سه تایی چه چیزی بخوریم؟(لبخند)
_باشه
(سوهو یکم از عصبانیتش کم شد گفت...)
٪باشه بریم
(اما هنوزم داشت با عصبانیت و حرص به جونگکوک نگاه میکرد و جونگکوک هم مین طور)
+خب بیاید پیاده بریم به غذاخوری.....(اسم مغازه رو میگه)خیلی غذاهاش خوشمزه اس
_باشه
(سه تایی رفتن توی غذا خوری غذا سفارش دادن اسلاید۲غذاشون هر سه تاشون یه نوع غذا سفارش دادن خوردن)
٪خیلی خوشمزه بود
+گفتم که غذا هایی اینجا خیلی خوشمزه اند
٪میگم ا.ت فردا همین ساعت بیا بریم بیرون اما ایندفعه من میبرمت یه غذا خوری دیگه
+با...(میخواست قبول کنه که جونگکوک حرفشو قطع میکنه)
_خب راستش فردا قراره که من ا.تو ببرم بیرون پس نمیشه(اخم)
٪ولی منزود تر به ا.ت پیشنهاد دادم(اخم)
_از اونجایی که من با ا.ت زندگی میکنم من مراقبشم و اجازه نمی دوم که بهش آسیب برسه(اخم و عصبی)
٪داری میگی که من به ا.ت آسیب میزنم(اخم وخیلی عصبی)
_هر کسی که من نشناسم به ا.ت آسیب میزنه(اخم و خیلی عصبی)
٪من مواظب ا.ت و فردا باهاش میرم بیرون(اخم و خیلی عصبی)
_ا.ت با من میاد(اخم و خیلی عصبی)
+بهتر نیست که من خودم تصمیم بگیرم(با لحن خوب)
_باشه بگو من یا این پسره(اخم و عصبی)
٪اره انتخاب کن(اخم و عصبی)
+من فردا میخوام برم سرکار و با هیچ کدومتون بیرون نمیام
٪کار میکنی؟
+اره دیگه من۱۹ سالمه
_نکنه بایر از اینم از تو اجازه بگیره؟(اخم و خیلی عصبی)
٪نه ازم من اجازه نمیگیره ولی شاید بخاطر تو که مجبوره بره سرکار؟(اخم و خیلی عصبی)
۶.۱k
۲۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.