خون آشام جذاب من ؛) (تک پارتی )
خب کوک خوناشام بود و تو هم ی آدم عادی که مثل همیشه از سرکارت برگشتی خونه رفتی یکم عقش و حال . رفتی بار اونجا اونقدر مست کرده بودی و اونقدر ضرفیتت پایین بود که وقتی داشتی با اون لباسای بازت که سینه هات ازش زده بود بیرون میرفتی خونه گیج شدی هم راهو اشتباه رفتی ( به سمت جنگل ) هم وسطا که داشتی میرفتی قش کردی . ی چند ساعت بیهوش بودی
ویو از کوک
امشب باید ی آدم خوشگلو ی قندعسولو شکار کنم
رفت بیرون و از جنگل داشت میگذشت که یهو تو رو دید که قش کرده بودی ی جا .
اومد پایین گفت : اممم 😎😎 چه خوشگله و برت داشتو بردتت تو عمارتش . حدود ۱۲ ساعت بیهوش بودی یعنی دراین حد بیدار شدی دیدی تو ی عمارت خیلی خفته آما بزرگو لاشکری هستی . بلند شدی بری از اونجا بیرون که ناگهان زیبای خفته ( کوک ) اومد داخل بهت گفت کجا خوشگله هنوز نه آشیدمت و اومد نزدیکت پرتت کرد ( خیلی محکم جوری که سرت خورد به لبه ی تخت و یکم خون اومد و وقتی آقای جئون بو خون رو حس کرد از خود بیخود شد و اومد سراغت خواست از بدنت شروع کنه از رونات شروع کرد و با اون دندونای نیشش کلی زخمیت کرد و ازت کلی خون گرفت رفت بالا و بدنتو با بوسه ها و اون دندونای زیباش خونی کرد به سینت رسید ( آها و راستی لباساتو درآورد ) سینه هاتو محکم گاز زد توهم چنان جیغی کشیدی که اونطرف دریا های اطلس میشنوید جیغتو جلو دهنتو گرفت و با ی دستمال دورشو کشید تا خفه خون بگیری بعد با یه زنجیر که آورد دستتو بست تو هم داشت از درد میموردی و نمیتونستی جیغ بکشی گریه میکردی بهت گفت بیبی فک کنم بهت علاقه ی جنسی پیدا کردم بعد با اون دندوناش به لبات حمله کرد . از لبات خون میومد گفت دیگه فکر نکنم بخوام فقط از خونت استفاده کنم فکر کنم بدنتو میخوام شروع به بوس کرون و گاز گرفتن گردنت کرد و کلی مارک گذاشت تو هم به خاطر دندوناش اذیت میشدی و گریه میکردی لگدش زدی گفت ببیخشید ولی با این کار نمیتونی کاری کنی دهنتو باز کرد تا نفس بکشی بهش گفتی .... همه فشارو بهش دادی بعد بهت گفت بسه خستم کردی بریم . بقیه ی جاهات مونده 😈😈 بعد باکسرشو درآورد و همچنین لباساشو و هردوتا تون لخت بودید لباس زیر تو رو هم درآورد اول نوبت اون بود دیکشو کرد تو دهنت تو هم داشتی گریه میکردی بعد از چند دقیقه پاهات وا کرد و ..... تو رو کرد تو دهنش تو جیغ میکشیدی و درد داشتی کلا کبود شده بودی بعد که دید نمیتونی تحمل کنی گفت دیگه بسه بردتت تو حموم و خیلی تمیز شستت تو نمیتونستی به خاطر اینکه با دندونااش همجا تو زخمی کرده بود تکون بخوری پس خودش لباس بهت پوشوند ولی نه سوتین داشتی نه ش. ر. ت و نه شلوار فقط ی لباس بعد بردتت رو تخت گذاشتت فردا صبح با صدای گریه های تو بیدار شد گفت ناراحت نباش تو الان متعلق به منی و تو هم سعی کردی باهاش کنار بیای و چون نمیتونستی از شدت درد تکون بخوری اون اومدو بوسیدت و
پایان 💜
ویو از کوک
امشب باید ی آدم خوشگلو ی قندعسولو شکار کنم
رفت بیرون و از جنگل داشت میگذشت که یهو تو رو دید که قش کرده بودی ی جا .
اومد پایین گفت : اممم 😎😎 چه خوشگله و برت داشتو بردتت تو عمارتش . حدود ۱۲ ساعت بیهوش بودی یعنی دراین حد بیدار شدی دیدی تو ی عمارت خیلی خفته آما بزرگو لاشکری هستی . بلند شدی بری از اونجا بیرون که ناگهان زیبای خفته ( کوک ) اومد داخل بهت گفت کجا خوشگله هنوز نه آشیدمت و اومد نزدیکت پرتت کرد ( خیلی محکم جوری که سرت خورد به لبه ی تخت و یکم خون اومد و وقتی آقای جئون بو خون رو حس کرد از خود بیخود شد و اومد سراغت خواست از بدنت شروع کنه از رونات شروع کرد و با اون دندونای نیشش کلی زخمیت کرد و ازت کلی خون گرفت رفت بالا و بدنتو با بوسه ها و اون دندونای زیباش خونی کرد به سینت رسید ( آها و راستی لباساتو درآورد ) سینه هاتو محکم گاز زد توهم چنان جیغی کشیدی که اونطرف دریا های اطلس میشنوید جیغتو جلو دهنتو گرفت و با ی دستمال دورشو کشید تا خفه خون بگیری بعد با یه زنجیر که آورد دستتو بست تو هم داشت از درد میموردی و نمیتونستی جیغ بکشی گریه میکردی بهت گفت بیبی فک کنم بهت علاقه ی جنسی پیدا کردم بعد با اون دندوناش به لبات حمله کرد . از لبات خون میومد گفت دیگه فکر نکنم بخوام فقط از خونت استفاده کنم فکر کنم بدنتو میخوام شروع به بوس کرون و گاز گرفتن گردنت کرد و کلی مارک گذاشت تو هم به خاطر دندوناش اذیت میشدی و گریه میکردی لگدش زدی گفت ببیخشید ولی با این کار نمیتونی کاری کنی دهنتو باز کرد تا نفس بکشی بهش گفتی .... همه فشارو بهش دادی بعد بهت گفت بسه خستم کردی بریم . بقیه ی جاهات مونده 😈😈 بعد باکسرشو درآورد و همچنین لباساشو و هردوتا تون لخت بودید لباس زیر تو رو هم درآورد اول نوبت اون بود دیکشو کرد تو دهنت تو هم داشتی گریه میکردی بعد از چند دقیقه پاهات وا کرد و ..... تو رو کرد تو دهنش تو جیغ میکشیدی و درد داشتی کلا کبود شده بودی بعد که دید نمیتونی تحمل کنی گفت دیگه بسه بردتت تو حموم و خیلی تمیز شستت تو نمیتونستی به خاطر اینکه با دندونااش همجا تو زخمی کرده بود تکون بخوری پس خودش لباس بهت پوشوند ولی نه سوتین داشتی نه ش. ر. ت و نه شلوار فقط ی لباس بعد بردتت رو تخت گذاشتت فردا صبح با صدای گریه های تو بیدار شد گفت ناراحت نباش تو الان متعلق به منی و تو هم سعی کردی باهاش کنار بیای و چون نمیتونستی از شدت درد تکون بخوری اون اومدو بوسیدت و
پایان 💜
۱۰.۱k
۱۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.