تپش قلب پارت ۳۰
عمل کردم و خوب شدم یکم تیر میکشید فقط اونم دکتر گفت عادیه دو ماه بود گفتم برگردم خیلی دلم برا جونگ کوک تنگ شده بود خیلیییی مطمئنم الان حالش بوده یه بیلیت گرفتم و رفتم سمت سئول به تهیونگ زنگ زدم من:الو تهیونگ تهیونگ:یوراااا آجییییی خوبی من:آره خوبم عملم خوب تموم شد تهیونگ:واییی داری برمیگردی من:چی میگی تو سئولم تهیونگ:چییییییییی من:آره دارم میرم خونه به جونگ کوک بگو در و باز کنه یکی داره میاد ولی نگو منم تهیونگ:باشه ولی یورا اون ازت ناراحته من:میدونم داداشم ولی خوب من دلم براش تنگ شده قطع کردم رفتم خونه در زدم ساکمم دستم بود در زدم اومد در و باز کرد من:جونگ کوک رفتم تو بغلش محکم بغلش کردم کوک:یو یورا من:جونگ کوک کوک:هه چیشده یاد من افتادی از تو بغلش اومدم بیرون من:چی کوک:خوش گذشت من:چی میگی جونگ کوک کوک:نفهم شدی یا خودتو زدی به نفهمی من:اصلا نمیفهمم چی میگی من بعد دوماه اومدم پیشت دلم برات تنگ شده بعد اینجوری باهام برخورد میکنی کوک:هه با سوبین خوشگذشت چرا نگفتی منو دوست نداشتی هان اخم کرد عصبی نگام میکرد من:جونگ کوک معلوم هست چی داری میگی منو کشید تو درم بستم کوک:تو کی انقدر عوضی شدی هانننن بهم خیانت میکنی من خر عاشقت بودم من:صبر کن چی گفتی الان من خیانت کردم من:من خیانتتتتتت کرردددمممممم منننننننن منننننن که اینه روانیا عاشقت بودم اصلا ماجرای اصلیو میدونی که اومدی زر میزنی آرهههههههه کوک:دوستت بهم گفت من:کی کوک:سومالیا من:چ چی سومالیا بهت گفت من من بهت خیانت کردم م م من کوک:آره تو خود تو عاشقم بودی آره عاشقم بودی تو منو دوست نداشتی چرا قبول کردی همون موقع یدونه زدم تو صورتش یه داد بلند زدم من:خفه شوووووووو چرا چرت میگی هاننننننن عوضی من یه حفره تو قلبم داشتم در جمع یه ماه بیشترررررررر زنده نبودم میدونی چرا داغون شدممممم آره اونور چقدر سختی کشیدم نگفتم بهت چون نمیخواستم منو تو اون وضعیت ببینی منی که تو اتاق عمل داشتم با مرگ مبارزه میکردم و بخاطر تویه عوضی زنده موندم بعد اومدی میگی خیانت کردم آرههههههههه 😲😲😲😲😲😲 انقدر به من بی اعتماد بودی چرا عاشقم شدی هانننننننن چراااااااا من برگشتم دلم برات انقدر تنگ شده بود که داشتم از خوشحالی بال بال میزدم بعد میام میبینم چی آقا فکر کرده من بهش خیانت کردم اونم با اون مرتیکه خر حرومزادهههههه دختر باز اگه میدونستم همچین چیزی شده یه لحظم برا زنده موندن تلاش نمیکردم لعنت به من که عاشقت بودم میخواستم برم بیرون با گریه که جلومو گرفت من:برو کنار کوک:نمیرم من:گفتم برو اونور کوک:گفتم نمیرم نمیزارم دوباره بری من:هه تو که میگی عاشقم نیستی دیگه برو اونور کوک:گوه نخوررررررر من:جونگ کوک برو اونور داغونم کردی 😭😭😭
۹.۰k
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.