وقت یپیاید ایران p1
هاییی من اتم و ۲۲ سالمه و سه ساله با یونگی ازدواج کردم
یونگی و خودتون میشناسید
.
.
.
______________________________________
+یونگیا پاشوووووو
_ات ساعت پنج صبحه بزار بخوابمممم
+یونگیا ساعت ۷ پرواز داریمااا
این و که گفتم یونگی عین جت از جاش بلند شد
_چرا زود تر بیدارم نکردی الان برای دیدن پدر زن و مادر زن عزیزم دیر میرسم
+گگگگگگ
+زودباششش
_باشهههه
پرش زمانی به فرودگاه
_ اتتتت
از دشوری میاد بیرون
+ جانمممم
_زود باششش
+باشه
+ راستی یونگیا من برا تو پرواز خوراکی ندارم
_اوف از دست تو بیا بریم زود خوارکیت و بگیریم بریم
+ باشههه راستی یونگیا یه چیز دیگه بگم
_ امم بگو
+رونالدو هم داره میاد ایران
_ واقعا
+ نع خخخخخخخخ
_ بی مزه
+ درحال جر خوردن
من : ات جان توهم عین من و دوستام نخورده مستی مواظب باش چیزیت نشه
_ نویسنده جان تو مگه قرار نبود حرف نزنی
من :عه راست میگی بای
_بای
+ هنو درحال جر خوردن
_بیا بیا الان یه چیزیت میشه
+باش
پرش زمانی به ایران
+ نونگیا تو مامان بابام و میبینی
_ امم نه ......او پیداشون کردم دارن بهمون دست تکون میدن
+ باباییی
÷ ات
پرید بغل باباش
=داماده عزیزم
_ مادر جان
رفتن باهم روبوسی کردن
÷داماده گلم
_ پدر جان
باهم دست دادن از اونطرفم ات عین چی میپره بغله ننش
÷اومد داماده گلم بیت کمکت کنم
÷ات چرا این همه چمدون با خودت آوردی
+بابایی من برا یه ماه برنامه ریزی کردم
= چی
+چی یعنی چی
=شما مگه کار و زندگی ندارید که یه ماه می خواین بمونید
_ مادر جان نگران نباشید پی دی نيم ار هفتامون یه ماه مرخصی داده
=امم باشه
+مامانی
=ها
+میشه من جلو بشینم
=لازم نکرده
+چرا
=چون چ چسبیده به راه
+مامانن
= یامان
از اون طرفم بابای ات و یونگی درحال جر خوردن
= به چی میخندید[نگاه معنادار]
÷ هیچی
+زود باشید
÷ باشه باشه
پرش زمانی به ماشین
÷ خوب چی بخوریم
+ امممم پیتزاااا
_ کباب
= واس من فرقی نمیکنه
÷ امم خوب الان باهم میریم اوپال فودکورتش غذا بخوریم بعدشم به افتخار دخترم بریم خرید(ادمینتون اونجارو خیلی دوست داره )
+هوراااا
پرش زمانی به بعد از اینکه غذا خوردن
+ خوب بابایی بریم اون فروشگاه اکسسوریه
÷باشههه
۵مین بعد
_ات بیا اینجارو نگاه کنن عین منو توهه این گردنبندا (اسلاید چهار )
+ ارههههه
یونگی و خودتون میشناسید
.
.
.
______________________________________
+یونگیا پاشوووووو
_ات ساعت پنج صبحه بزار بخوابمممم
+یونگیا ساعت ۷ پرواز داریمااا
این و که گفتم یونگی عین جت از جاش بلند شد
_چرا زود تر بیدارم نکردی الان برای دیدن پدر زن و مادر زن عزیزم دیر میرسم
+گگگگگگ
+زودباششش
_باشهههه
پرش زمانی به فرودگاه
_ اتتتت
از دشوری میاد بیرون
+ جانمممم
_زود باششش
+باشه
+ راستی یونگیا من برا تو پرواز خوراکی ندارم
_اوف از دست تو بیا بریم زود خوارکیت و بگیریم بریم
+ باشههه راستی یونگیا یه چیز دیگه بگم
_ امم بگو
+رونالدو هم داره میاد ایران
_ واقعا
+ نع خخخخخخخخ
_ بی مزه
+ درحال جر خوردن
من : ات جان توهم عین من و دوستام نخورده مستی مواظب باش چیزیت نشه
_ نویسنده جان تو مگه قرار نبود حرف نزنی
من :عه راست میگی بای
_بای
+ هنو درحال جر خوردن
_بیا بیا الان یه چیزیت میشه
+باش
پرش زمانی به ایران
+ نونگیا تو مامان بابام و میبینی
_ امم نه ......او پیداشون کردم دارن بهمون دست تکون میدن
+ باباییی
÷ ات
پرید بغل باباش
=داماده عزیزم
_ مادر جان
رفتن باهم روبوسی کردن
÷داماده گلم
_ پدر جان
باهم دست دادن از اونطرفم ات عین چی میپره بغله ننش
÷اومد داماده گلم بیت کمکت کنم
÷ات چرا این همه چمدون با خودت آوردی
+بابایی من برا یه ماه برنامه ریزی کردم
= چی
+چی یعنی چی
=شما مگه کار و زندگی ندارید که یه ماه می خواین بمونید
_ مادر جان نگران نباشید پی دی نيم ار هفتامون یه ماه مرخصی داده
=امم باشه
+مامانی
=ها
+میشه من جلو بشینم
=لازم نکرده
+چرا
=چون چ چسبیده به راه
+مامانن
= یامان
از اون طرفم بابای ات و یونگی درحال جر خوردن
= به چی میخندید[نگاه معنادار]
÷ هیچی
+زود باشید
÷ باشه باشه
پرش زمانی به ماشین
÷ خوب چی بخوریم
+ امممم پیتزاااا
_ کباب
= واس من فرقی نمیکنه
÷ امم خوب الان باهم میریم اوپال فودکورتش غذا بخوریم بعدشم به افتخار دخترم بریم خرید(ادمینتون اونجارو خیلی دوست داره )
+هوراااا
پرش زمانی به بعد از اینکه غذا خوردن
+ خوب بابایی بریم اون فروشگاه اکسسوریه
÷باشههه
۵مین بعد
_ات بیا اینجارو نگاه کنن عین منو توهه این گردنبندا (اسلاید چهار )
+ ارههههه
۵.۶k
۰۷ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.