♡pt: ¹⁵ ♡I am not your toy
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ا/ت: نه من خدمتکار جدیدم
پسر: اها که اینطور خب اسمت چیه
ا/ت: اسمم ا/ت هست
پسر: خوشبختم منم جیمینم بردار تیهونگ که البته مثل بردار هستم بردار واقعی نیستیم
ا/ت: خوشبختم
جیمین: برای امشب همراه داری؟
ا/ت: چه همراهی؟
جیمین: برای جشن
ا/ت: اگه بگم نمیدونستم امشب جشنه چیه چی!
جیمین: اوه فکنم تازه اومدی نه؟
ا/ت: اره خب تازه اومدم
جیمین: که اینطور راستی میدونم از رفتار تیهونگ بدت اومد یکم سرد رفتار میکنه و عصبی
ا/ت: خیلی دختر بازه
جیمین: خب بخاطر این کارش دلیل داره
ا/ت: میدونم دلیلش چیه
جیمین: هوم بهت گفته
تیهونگ: چیو گفتم؟
جیمین: هیچی
تیهونگ: هوم خوبه خیلی زیبا شدی
ا/ت: ولی توی این لباس زیاد راحت نیستم
تیهونگ: ولی من راحتم
جیمین: راحتش بزار اگه نمیخواد اذیتش نکن
تیهونگ: هی پسر واقعا پشت این در اومدی
جیمین: نه فقط دارم میگم اینا زن هستن حیون نیستن
ا/ت: بسه کم بحث کنید
تیهونگ ویو:
دستشو گرفتم از پله ها رفتیم پایین همه بودن جیمین هم پشت سرمون اومد
ا/ت: هی تو گفتی میایم شام بخوریم فقط
تیهونگ: پدرم یه جشن کوچیک گرفته مجبوریم یکم تحمل کنیم حالا یکم از این شیرنی ها بخور که گشنه نمونی
ا/ت: باش ممنون
تیهونگ: رسمی باهام حرف نزن
ا/ت: توقع داشتم خوشت بیاد مگه همه خدمتکارا اینجا تورو ارباب صدا نمیزنن و باهات رسمی حرف میزنن
تیهونگ: تو فرق داری
ا/ت: فرق دارم وا مگه منم یه خدمتکار نیستم؟
تیهونگ: اگه کله کوچیکتو به کار بندازی الان تو الان همراه منی
ا/ت: چی نمیخوام حاضرم با یکی دیگه همراه باشم
تیهونگ: از جات تکون نخور الان میام
ا/ت: ب... باشه
ا/ت: تیهونگ رفت که یه دوتایی شیرنی کوچیک خوردم که نمیدونم چرا اصلا شکمم جا نداره سیر شدم همینطور که دستمال رو برداشتم و دهنم رو پاک میکردم دستی روی شونم کشیده شد
جیمین: ایکاش من به جای اون دستمال بودم
ا/ت ویو:
برگشتم دیدم که داره تلو تلو میخوره
ا/ت: آقای جیمین حالتون خوبه؟
جیمین: من... جیمن کیه ها
ا/ت ویو:
وای حالشون اصلا خوب نیست
بردمش توی اشپز خونه و سری یه قهوه درست کردم
بعد چند دقیقه توی لیوان ریختم و دادم بهش
جیمین: اهه نمیخورم قهوه دوست ندارم
ا/ت: آقای جیمین واستون خوبه بخورید لطفا
جیمین: یاا چقدر اندامت خوبه
ا/ت: وای آقای جیمین بس کنید میخورید یا بزور بدم
جیمین: وای وای میخوای بزور بهم قهوه بدی جون
ا/ت: اخ خدا باید دنبال آقای تیهونگ بگردم
تیهونگ ویو:
دیدم که ا/ت با جیمین رفتن تو آشپز خونه منم رفتم یه جا و داشتم نگاه میکردم که چیکار میکنن
جیمین هی میخواست ا/ت رو ببوسه هوم
ویو ا/ت:
ای خدا چیکار کنم مجبورم به زور بدم بهش
لبش رو گرفتم و کشیدم بیرون قهوه رو ریختم تو دهنش
جیمین: ای لبم بابا
ا/ت: ببخشید
جیمین: میخوای ببخشمت بیا ببوسم زود
ا/ت: چی نه من دیگه میرم
تیهونگ ویو:
داشتم صداشون رو و حتا خودشون رو میدیدم اگه جیمین رو ببوسه امشب براش بد تموم میشه
ا/ت ویو:
از کنار جیمین رد شدم نزدیک در بودم که برم و که جیمین بغلم کرد ای خداا دستشو دورم حلقه کرد و سرش رو توی گردنم برد و همون جا چشماش رو بست نه داره میخوابه باید ببرمش اتاقش
دستشو گرفتم و...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لایک ❤🧷 30
کامنت🤍📎 20
فالو💙📎 5
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ا/ت: نه من خدمتکار جدیدم
پسر: اها که اینطور خب اسمت چیه
ا/ت: اسمم ا/ت هست
پسر: خوشبختم منم جیمینم بردار تیهونگ که البته مثل بردار هستم بردار واقعی نیستیم
ا/ت: خوشبختم
جیمین: برای امشب همراه داری؟
ا/ت: چه همراهی؟
جیمین: برای جشن
ا/ت: اگه بگم نمیدونستم امشب جشنه چیه چی!
جیمین: اوه فکنم تازه اومدی نه؟
ا/ت: اره خب تازه اومدم
جیمین: که اینطور راستی میدونم از رفتار تیهونگ بدت اومد یکم سرد رفتار میکنه و عصبی
ا/ت: خیلی دختر بازه
جیمین: خب بخاطر این کارش دلیل داره
ا/ت: میدونم دلیلش چیه
جیمین: هوم بهت گفته
تیهونگ: چیو گفتم؟
جیمین: هیچی
تیهونگ: هوم خوبه خیلی زیبا شدی
ا/ت: ولی توی این لباس زیاد راحت نیستم
تیهونگ: ولی من راحتم
جیمین: راحتش بزار اگه نمیخواد اذیتش نکن
تیهونگ: هی پسر واقعا پشت این در اومدی
جیمین: نه فقط دارم میگم اینا زن هستن حیون نیستن
ا/ت: بسه کم بحث کنید
تیهونگ ویو:
دستشو گرفتم از پله ها رفتیم پایین همه بودن جیمین هم پشت سرمون اومد
ا/ت: هی تو گفتی میایم شام بخوریم فقط
تیهونگ: پدرم یه جشن کوچیک گرفته مجبوریم یکم تحمل کنیم حالا یکم از این شیرنی ها بخور که گشنه نمونی
ا/ت: باش ممنون
تیهونگ: رسمی باهام حرف نزن
ا/ت: توقع داشتم خوشت بیاد مگه همه خدمتکارا اینجا تورو ارباب صدا نمیزنن و باهات رسمی حرف میزنن
تیهونگ: تو فرق داری
ا/ت: فرق دارم وا مگه منم یه خدمتکار نیستم؟
تیهونگ: اگه کله کوچیکتو به کار بندازی الان تو الان همراه منی
ا/ت: چی نمیخوام حاضرم با یکی دیگه همراه باشم
تیهونگ: از جات تکون نخور الان میام
ا/ت: ب... باشه
ا/ت: تیهونگ رفت که یه دوتایی شیرنی کوچیک خوردم که نمیدونم چرا اصلا شکمم جا نداره سیر شدم همینطور که دستمال رو برداشتم و دهنم رو پاک میکردم دستی روی شونم کشیده شد
جیمین: ایکاش من به جای اون دستمال بودم
ا/ت ویو:
برگشتم دیدم که داره تلو تلو میخوره
ا/ت: آقای جیمین حالتون خوبه؟
جیمین: من... جیمن کیه ها
ا/ت ویو:
وای حالشون اصلا خوب نیست
بردمش توی اشپز خونه و سری یه قهوه درست کردم
بعد چند دقیقه توی لیوان ریختم و دادم بهش
جیمین: اهه نمیخورم قهوه دوست ندارم
ا/ت: آقای جیمین واستون خوبه بخورید لطفا
جیمین: یاا چقدر اندامت خوبه
ا/ت: وای آقای جیمین بس کنید میخورید یا بزور بدم
جیمین: وای وای میخوای بزور بهم قهوه بدی جون
ا/ت: اخ خدا باید دنبال آقای تیهونگ بگردم
تیهونگ ویو:
دیدم که ا/ت با جیمین رفتن تو آشپز خونه منم رفتم یه جا و داشتم نگاه میکردم که چیکار میکنن
جیمین هی میخواست ا/ت رو ببوسه هوم
ویو ا/ت:
ای خدا چیکار کنم مجبورم به زور بدم بهش
لبش رو گرفتم و کشیدم بیرون قهوه رو ریختم تو دهنش
جیمین: ای لبم بابا
ا/ت: ببخشید
جیمین: میخوای ببخشمت بیا ببوسم زود
ا/ت: چی نه من دیگه میرم
تیهونگ ویو:
داشتم صداشون رو و حتا خودشون رو میدیدم اگه جیمین رو ببوسه امشب براش بد تموم میشه
ا/ت ویو:
از کنار جیمین رد شدم نزدیک در بودم که برم و که جیمین بغلم کرد ای خداا دستشو دورم حلقه کرد و سرش رو توی گردنم برد و همون جا چشماش رو بست نه داره میخوابه باید ببرمش اتاقش
دستشو گرفتم و...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لایک ❤🧷 30
کامنت🤍📎 20
فالو💙📎 5
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱۶۵.۴k
۲۶ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.