𝚙𝚊𝚛𝚝³⁴
عشق یا نیاز( 𝐋𝐨𝐯𝐞 𝐨𝐫 𝐧𝐞𝐞𝐝)𝚙𝚊𝚛𝚝 ³⁴
لپ هام سرخ سرخ بود کوک برگشت + زشته _ ما که دیدیم + اون فرق میکرد _ اصلا هم نمیکرد + میکرد _ نمیکرد . که اومد نزدیکم چشامو باز کردم _ وقتی میگم نمیکرد یعنی نمی کرد لپ قرمز کیوت + ها لپم نه بابا . بهم خندید + نخند _ باشه باشه + خو حق دارم . لباسشو پوشید + من میرم _ کجا + اتاقم _ همین جا میخوابی + هع؟ _ همینجا میخوابی + باشه کاریم نداشته باش _ اهوم. رفتم رو تخت خوابیدم خیلی خسته بودم زودی خوابم برد . فردا صبح : + واییی چه.... _ هه جی + هوم حتی تو خوابم میای _ بیدار شو . بلند شدم دیدم دستم رو سیس پک های جونکوک ( جررر فقط جررررر 🤥😂 ) + چیزه _ چیه + خواب بودم _ اهوم شیطون پاشو بریم صبحانه + باشه _ دست و صورتت رو بشور + باشه _ آفرین بیبی گرل + ممنون ددی . _+ ها ؟ _ عیب نی پیش میاد + ارع میاد من میرم . رفتم دست و صورتمو رو شستم امروز حالم بین بد و خوب بود بعد صبحانه رفتم حموم خیلی خوابم میومد سرم دردش شدید بود
از زبان کوک:
تقریبا دو ساعته تو حموم بود در زدم اما ح
جواب نداد رفتم تو ... تو وان خوابش برده بود سریع از آب بیرونش آوردم لباس پوشیدم و موهاشم خشک کردم و گذاشتمش رو تخت .......... + کوک _ بله + بیدار شو رو تخت بخاب _ ععع خانم خوابالو بالاخره بیدار شدی چرا تو وان خوابت برده بود + نمیدونم خیلی هم خوابم میومد اونموقع _ اوکی. از جام پاشدم حوصله ام سر رفته بود که مامان زنگ زد _ الو سلام مامان ٪ سلام پسرم خوبی _ ممنون شما چطورین ٪ خوبیم ميگما _ جانم ٪ بیا اینجا _ باشه ٪ تا امشب برسی ها _ چشم بای ٪ بوس خداحافظ............. + کی بود ؟ _ مامانم + چی میگفت _ امروز بریم اونجا + کجا _ میفهمی + من نمیام زشته _ نخیر میای نکنه دلت میخاد چند روز پیش جنا باشی + نه نه _ پس بدو لباس بردار بزار تو چمدون + باشه .
از زبان هه جی:
لباس برای چن روز برداشتم یه لباس گرم هم پوشیدم و موهامو شونه زدم رفتم سمت اتاق کوک _ اوه خوشگل خانم + به پسر جذاب. _ بریم + بریم . چمدون ها رو گذاشت تو صندوق عقب ماشین و حرکت کردیم استرس داشتم تو این فکر ها بودم که خوابم برد ............... _ هه جی داریم میرسیم + اوه. بعد چن مین رسیدیم از ماشین پیاده شدم پدر و مادرش اومدن دم در. مامانش: اوه پسر عزیزم از این ورا _ سلام مامان سلام بابا + سلام . مامانش: سلام دخترم باباش: سلام پسرم سلام دخترم . مامانش: کوک دوست دختر داری و هیچی نگفتی _ مامان الان نه بزار بریم تو سرده هوا . مامانش: باشه . رفتیم داخل چمدون ها رو کوک برد بالا منم روی یکی از مبل ها نشستم و مامانش اومد کنارم . مامانش: چقدر انتخاب خوبی کرده این پسر بی نقصی + اوه شما هم همینطور . مامانش: ببینم کوک چیکار میکنه + خب بعضی موقع ها کیو...... کوک اومد پایین داشت به ما نگاه میکرد دم گوش مامانش گفتم کیوت بد جور میشه و دوتایی خندیدم _ به چی میخندین مامانش: هیچی برو به بابات کمک کن .....
ادامه پارت بعدی پست بعدی
لپ هام سرخ سرخ بود کوک برگشت + زشته _ ما که دیدیم + اون فرق میکرد _ اصلا هم نمیکرد + میکرد _ نمیکرد . که اومد نزدیکم چشامو باز کردم _ وقتی میگم نمیکرد یعنی نمی کرد لپ قرمز کیوت + ها لپم نه بابا . بهم خندید + نخند _ باشه باشه + خو حق دارم . لباسشو پوشید + من میرم _ کجا + اتاقم _ همین جا میخوابی + هع؟ _ همینجا میخوابی + باشه کاریم نداشته باش _ اهوم. رفتم رو تخت خوابیدم خیلی خسته بودم زودی خوابم برد . فردا صبح : + واییی چه.... _ هه جی + هوم حتی تو خوابم میای _ بیدار شو . بلند شدم دیدم دستم رو سیس پک های جونکوک ( جررر فقط جررررر 🤥😂 ) + چیزه _ چیه + خواب بودم _ اهوم شیطون پاشو بریم صبحانه + باشه _ دست و صورتت رو بشور + باشه _ آفرین بیبی گرل + ممنون ددی . _+ ها ؟ _ عیب نی پیش میاد + ارع میاد من میرم . رفتم دست و صورتمو رو شستم امروز حالم بین بد و خوب بود بعد صبحانه رفتم حموم خیلی خوابم میومد سرم دردش شدید بود
از زبان کوک:
تقریبا دو ساعته تو حموم بود در زدم اما ح
جواب نداد رفتم تو ... تو وان خوابش برده بود سریع از آب بیرونش آوردم لباس پوشیدم و موهاشم خشک کردم و گذاشتمش رو تخت .......... + کوک _ بله + بیدار شو رو تخت بخاب _ ععع خانم خوابالو بالاخره بیدار شدی چرا تو وان خوابت برده بود + نمیدونم خیلی هم خوابم میومد اونموقع _ اوکی. از جام پاشدم حوصله ام سر رفته بود که مامان زنگ زد _ الو سلام مامان ٪ سلام پسرم خوبی _ ممنون شما چطورین ٪ خوبیم ميگما _ جانم ٪ بیا اینجا _ باشه ٪ تا امشب برسی ها _ چشم بای ٪ بوس خداحافظ............. + کی بود ؟ _ مامانم + چی میگفت _ امروز بریم اونجا + کجا _ میفهمی + من نمیام زشته _ نخیر میای نکنه دلت میخاد چند روز پیش جنا باشی + نه نه _ پس بدو لباس بردار بزار تو چمدون + باشه .
از زبان هه جی:
لباس برای چن روز برداشتم یه لباس گرم هم پوشیدم و موهامو شونه زدم رفتم سمت اتاق کوک _ اوه خوشگل خانم + به پسر جذاب. _ بریم + بریم . چمدون ها رو گذاشت تو صندوق عقب ماشین و حرکت کردیم استرس داشتم تو این فکر ها بودم که خوابم برد ............... _ هه جی داریم میرسیم + اوه. بعد چن مین رسیدیم از ماشین پیاده شدم پدر و مادرش اومدن دم در. مامانش: اوه پسر عزیزم از این ورا _ سلام مامان سلام بابا + سلام . مامانش: سلام دخترم باباش: سلام پسرم سلام دخترم . مامانش: کوک دوست دختر داری و هیچی نگفتی _ مامان الان نه بزار بریم تو سرده هوا . مامانش: باشه . رفتیم داخل چمدون ها رو کوک برد بالا منم روی یکی از مبل ها نشستم و مامانش اومد کنارم . مامانش: چقدر انتخاب خوبی کرده این پسر بی نقصی + اوه شما هم همینطور . مامانش: ببینم کوک چیکار میکنه + خب بعضی موقع ها کیو...... کوک اومد پایین داشت به ما نگاه میکرد دم گوش مامانش گفتم کیوت بد جور میشه و دوتایی خندیدم _ به چی میخندین مامانش: هیچی برو به بابات کمک کن .....
ادامه پارت بعدی پست بعدی
۴۱.۵k
۲۵ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.