ꜱᴀᴅɪᴍ
ᴘᴀʀᴛ:ꜱɪxᴛᴇᴇɴ
به سمتش رفتم روش خم شدم... (اسمات)
[ویو ات]
چشمامو باز کردم به دور برم نگاه کردم هه مثل همیشه نیست اروم از تخت اومدم پایین که رو کمد چندتا قرص دیدم با یه نامه
*نامه*
جونگکوک: این قرصا رو بخور ارومت میکنه راستی یادت باشه که شب چی گفتم
به حرفش یکم فک کردم اما چیزی یادم نمیومد رفتم جلو اینه بعد جیغی کشیدم
ات: وایی خدایا من لختم؟
سریع رفتم سمت کمد چندتا لباس برداشتم پوشیدم که بورام با سرعت درو باز کرد داخل شد
بورام: چیزی شده صدای جیغ شنیدم
ات: نه احمق جون
به بورام داشتم نگاه میکردم حواسم رفت سمت گردنش کبود شده
ات: بورام گردنت چیشده؟
بورام به تته پته افتاده بود
ات: عصبیم نکن گردنت چیشده؟
بورام: خب من
ات: بنال دیگه
بورام: من با یونگ رابطه برقرار کردم
ات: توچه غلطی کردی؟
بورام: بخدا ببین ات من ازش خوشم میاد من دوستش دارم
ات: لعنتی مگه مشکل تویی اخه شاید کارش از ردی هوس باشه چیکار کردی دخترونگیتو به کی اخه؟
با صدای به پستم نگاه کردم
یونگ: من دوستش دارم
ات: یو...نگ
یونگ: ممکنه که این دختر یه خورده سلیطه باشه ولی من دوستش دارم
بورام: سلیطه؟
یونگ: نه اشتباه گفتم کاملا سلیطه
به بورام نگاه کردم
ات: تو واقعا میخوای با این مرد باشی؟
بورام: اره
به صورتش نگاه کردم لبخند زدم اروم بغلش کردم
بورام: خب این یعنی چی؟
ات: خب یعنی اره دیگه
بورام یهو سفت منو بغلم کرد که اخ ریزی از بین لبام خارج شد
بورام: ات حالت خوبه؟
ات: امم اره بابا
بورام: مطمئنی
وایی خدایا بورام نباید بفهمه که من رابطه برقرار کردم وگرنه هیی سوال پیچم میکنه
ات: اره بابا دیوونه شدی
بورام: باش من با یونگ دارم میرم بیرون فعلا بوس بهت
بعد از رفتن بورام یونگ از پشت بهشون نگاشون کردم چه خوب حداقل اینا خوشحال باشن رفتم جلوی اینه موهامو مرتب کردم که دوباره در باز شد ایندفعه با شتاب محکمی
ات: باز چیو جا گذاشتی بورام؟
برگشتم با دیدن کسی که جلوی در بود شوکه شدم خواستم چیزی بگم که...
به سمتش رفتم روش خم شدم... (اسمات)
[ویو ات]
چشمامو باز کردم به دور برم نگاه کردم هه مثل همیشه نیست اروم از تخت اومدم پایین که رو کمد چندتا قرص دیدم با یه نامه
*نامه*
جونگکوک: این قرصا رو بخور ارومت میکنه راستی یادت باشه که شب چی گفتم
به حرفش یکم فک کردم اما چیزی یادم نمیومد رفتم جلو اینه بعد جیغی کشیدم
ات: وایی خدایا من لختم؟
سریع رفتم سمت کمد چندتا لباس برداشتم پوشیدم که بورام با سرعت درو باز کرد داخل شد
بورام: چیزی شده صدای جیغ شنیدم
ات: نه احمق جون
به بورام داشتم نگاه میکردم حواسم رفت سمت گردنش کبود شده
ات: بورام گردنت چیشده؟
بورام به تته پته افتاده بود
ات: عصبیم نکن گردنت چیشده؟
بورام: خب من
ات: بنال دیگه
بورام: من با یونگ رابطه برقرار کردم
ات: توچه غلطی کردی؟
بورام: بخدا ببین ات من ازش خوشم میاد من دوستش دارم
ات: لعنتی مگه مشکل تویی اخه شاید کارش از ردی هوس باشه چیکار کردی دخترونگیتو به کی اخه؟
با صدای به پستم نگاه کردم
یونگ: من دوستش دارم
ات: یو...نگ
یونگ: ممکنه که این دختر یه خورده سلیطه باشه ولی من دوستش دارم
بورام: سلیطه؟
یونگ: نه اشتباه گفتم کاملا سلیطه
به بورام نگاه کردم
ات: تو واقعا میخوای با این مرد باشی؟
بورام: اره
به صورتش نگاه کردم لبخند زدم اروم بغلش کردم
بورام: خب این یعنی چی؟
ات: خب یعنی اره دیگه
بورام یهو سفت منو بغلم کرد که اخ ریزی از بین لبام خارج شد
بورام: ات حالت خوبه؟
ات: امم اره بابا
بورام: مطمئنی
وایی خدایا بورام نباید بفهمه که من رابطه برقرار کردم وگرنه هیی سوال پیچم میکنه
ات: اره بابا دیوونه شدی
بورام: باش من با یونگ دارم میرم بیرون فعلا بوس بهت
بعد از رفتن بورام یونگ از پشت بهشون نگاشون کردم چه خوب حداقل اینا خوشحال باشن رفتم جلوی اینه موهامو مرتب کردم که دوباره در باز شد ایندفعه با شتاب محکمی
ات: باز چیو جا گذاشتی بورام؟
برگشتم با دیدن کسی که جلوی در بود شوکه شدم خواستم چیزی بگم که...
۲۵.۲k
۱۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.