رمان فرشته و شیطان
#رمان_فرشته_و_شیطان
#پߊࢪت10
داشت در باز میکرد یه فکری به سرم
رفتم پارچه اب رو از روی میز رو برداشتم و رفتم پشته در
دزده در باز کرد
دزد:کجارفتی
پارچه رو برداشتم زدم توسرش( پارچ شیشه ای بود)
بعد چند افتاد زمین بلند داشت میومد سمتم که
ویو جیمین
رسیدم خونه ی ا/ت
از ماشین پیاده
جونگکوک این جا چیکار میکنه
-جونگ کوک اینجا چیکار میکنی😡
جونگکوک: خودت اینجا چیکار میکنی😑😡
(صدای شکستن چیزی)
من و جونگ کوک نگاهی بهم کردی
و دوییدیم سمت خونه ی ا/ت
هر چی در زدم در رو باز نکرد به جونگ کوک زنگ زد روی گوشیه ا/ت ولی خواموش بود
امدم درو بشکنم که هنگام شکستن در
ا/ت درو باز کرد
افتادم زمین ا/ت دستش رو دراز کرد
ا/ت: دستم رو بگیر بلند شو
ممنون
بلند شدم دیدم خونه هم ریخته دسته هم بریده بود و خون میومد
جونگ کوک:ا/ت دستت چی شده چرا خون میاد
#پߊࢪت10
داشت در باز میکرد یه فکری به سرم
رفتم پارچه اب رو از روی میز رو برداشتم و رفتم پشته در
دزده در باز کرد
دزد:کجارفتی
پارچه رو برداشتم زدم توسرش( پارچ شیشه ای بود)
بعد چند افتاد زمین بلند داشت میومد سمتم که
ویو جیمین
رسیدم خونه ی ا/ت
از ماشین پیاده
جونگکوک این جا چیکار میکنه
-جونگ کوک اینجا چیکار میکنی😡
جونگکوک: خودت اینجا چیکار میکنی😑😡
(صدای شکستن چیزی)
من و جونگ کوک نگاهی بهم کردی
و دوییدیم سمت خونه ی ا/ت
هر چی در زدم در رو باز نکرد به جونگ کوک زنگ زد روی گوشیه ا/ت ولی خواموش بود
امدم درو بشکنم که هنگام شکستن در
ا/ت درو باز کرد
افتادم زمین ا/ت دستش رو دراز کرد
ا/ت: دستم رو بگیر بلند شو
ممنون
بلند شدم دیدم خونه هم ریخته دسته هم بریده بود و خون میومد
جونگ کوک:ا/ت دستت چی شده چرا خون میاد
۲۸.۳k
۱۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.