زندگی سخت پارت 7
دندوناشو محکم توم کرد و خونمو با فشار می خورد که باعث شد بیهوش بشم
ویو کوک
وقتی داشتم خونشون میخوردم خیلی خوشمزه بود ولی دیگه دیدم دارم زیاده روی می کنم. دندونام و درآوردم. دیدمت تهیونگ اومد.
=چه مزه ای بود؟!( کمی خنده)
_خوشمزه!
ویو وی
دیدم کوک اومد جلو نشست .
_حالا کجا بریم؟!
=یعنی تو نمیدونی
_میخوایم شکنجش بدیم؟!
=هنوز نمیدونم اگه بازم همینجوری بود که...(مکث کرد)
_دلم براش میسوزه
=چرا نکنه عاشقش شدی؟!
_نه بابا اخه دلش کوچیکه!
=از کجا میدونی.؟!
_من اینو از بابام به ارث بردم میتونم بفهمم که احساسات دلش چجوریه💓
=خب الان میگی چیکار کنم!؟(با لحن لوس)
_میگم اذیتش نکنیم!
=فکر کنم عاشقش شدی!
_...چمیدونم
_ولی فکر نکن بهش سخت نمیگیرم!
=ببین باید ببینم جیمین چی میگه !! ولی سعی خودمو میکنم.
_دیگه بریم فکر کنم الانا بیدار شه!!
=مگه زیاد نخوردی!!!!!!
خب میگم دلم نیومد راه بیوفت!!!
=ای...
ویو کوک
راه افتادیم و رسیدیم دیدم داره پامیشه
گفتم
_ساکت باش داره پا میشه
=..😑..
_😌..
=☺
_😊
که یهو....
شرط پارت بعد
2لایک
1کامنت
بای
ویو کوک
وقتی داشتم خونشون میخوردم خیلی خوشمزه بود ولی دیگه دیدم دارم زیاده روی می کنم. دندونام و درآوردم. دیدمت تهیونگ اومد.
=چه مزه ای بود؟!( کمی خنده)
_خوشمزه!
ویو وی
دیدم کوک اومد جلو نشست .
_حالا کجا بریم؟!
=یعنی تو نمیدونی
_میخوایم شکنجش بدیم؟!
=هنوز نمیدونم اگه بازم همینجوری بود که...(مکث کرد)
_دلم براش میسوزه
=چرا نکنه عاشقش شدی؟!
_نه بابا اخه دلش کوچیکه!
=از کجا میدونی.؟!
_من اینو از بابام به ارث بردم میتونم بفهمم که احساسات دلش چجوریه💓
=خب الان میگی چیکار کنم!؟(با لحن لوس)
_میگم اذیتش نکنیم!
=فکر کنم عاشقش شدی!
_...چمیدونم
_ولی فکر نکن بهش سخت نمیگیرم!
=ببین باید ببینم جیمین چی میگه !! ولی سعی خودمو میکنم.
_دیگه بریم فکر کنم الانا بیدار شه!!
=مگه زیاد نخوردی!!!!!!
خب میگم دلم نیومد راه بیوفت!!!
=ای...
ویو کوک
راه افتادیم و رسیدیم دیدم داره پامیشه
گفتم
_ساکت باش داره پا میشه
=..😑..
_😌..
=☺
_😊
که یهو....
شرط پارت بعد
2لایک
1کامنت
بای
۱.۹k
۲۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.