پارت 6 زندگی سلطنتی اما دردناک
پارت 6 زندگی سلطنتی اما دردناک
♪ادمینتون♪ آبجو و ویسکی گرفتن و رفتن کنار دریا
- باورم نمیشه خانم میونگ مرده فکر میکنم هر لحظه از یه جا میاد بیرون و با خنده میگه من امدم .گریهاروم.
× الان فکر میکنم میاد میگه فکر کردین من به همین زودی ها میمیرم .فقطاشکلمیریزه.
- بیا بریم دیر فردا هم باید برای مراسم خاکسپاری آماده بشیم
× اره راست میگی بریم
★ویو ا/ت★
< حالم خیلی خیلی بده من غیر خانم میونگ کسی رو نداشتم پدر و مادرم که مردن خواهر برادر که ندارم هیچ خانوادهای که ندارم فقط خانم میونگ بود که الان هم نیست امیدوارم بتونم دوباره ببینمش
خسته بودم انقدر گریه کردم رفتم خوابیدم >
★ویو جین★
< بابام که مرده مامانم که مرد خواهر برادرم که از دشمن بدترن الان من هیچ کس رو غیر ا/ت ندارم اونم خونی نیست ولی مثل خانوادمه انقدر گریه کردم که از حال رفتم >
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
★ویو ا/ت★
< بیدار شدم ساعت 9 بود
رفتم دستشویی کارای مربوط رو انجام دادم بعد رفتم حمام چون فقط یه دوش سبکم میکنه
امدم بیرون موهامو خشک کردم بعد صافشون کردم و یه لباس مشکی که خانم میونگ واسم خریده بود رو پوشیدم و یه میکاپ کردم .عکسمیزارم.
دیگه کم کم رفتم خونهی خانم میونگ چون ختم رو اونجا برگزار میکنن >
★ویو جین★
< بیدار شدم دوباره یاد مامان افتادم و گریه کردم رفتم حمام امدم لباس پوشیدم رفتم خونهی مامانم >
﴿لباس ا/ت و میکاپش اسلاید دوم و سوم)
شرط پارت بعد
۲۰:« لایک ❤️
♪ادمینتون♪ آبجو و ویسکی گرفتن و رفتن کنار دریا
- باورم نمیشه خانم میونگ مرده فکر میکنم هر لحظه از یه جا میاد بیرون و با خنده میگه من امدم .گریهاروم.
× الان فکر میکنم میاد میگه فکر کردین من به همین زودی ها میمیرم .فقطاشکلمیریزه.
- بیا بریم دیر فردا هم باید برای مراسم خاکسپاری آماده بشیم
× اره راست میگی بریم
★ویو ا/ت★
< حالم خیلی خیلی بده من غیر خانم میونگ کسی رو نداشتم پدر و مادرم که مردن خواهر برادر که ندارم هیچ خانوادهای که ندارم فقط خانم میونگ بود که الان هم نیست امیدوارم بتونم دوباره ببینمش
خسته بودم انقدر گریه کردم رفتم خوابیدم >
★ویو جین★
< بابام که مرده مامانم که مرد خواهر برادرم که از دشمن بدترن الان من هیچ کس رو غیر ا/ت ندارم اونم خونی نیست ولی مثل خانوادمه انقدر گریه کردم که از حال رفتم >
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
★ویو ا/ت★
< بیدار شدم ساعت 9 بود
رفتم دستشویی کارای مربوط رو انجام دادم بعد رفتم حمام چون فقط یه دوش سبکم میکنه
امدم بیرون موهامو خشک کردم بعد صافشون کردم و یه لباس مشکی که خانم میونگ واسم خریده بود رو پوشیدم و یه میکاپ کردم .عکسمیزارم.
دیگه کم کم رفتم خونهی خانم میونگ چون ختم رو اونجا برگزار میکنن >
★ویو جین★
< بیدار شدم دوباره یاد مامان افتادم و گریه کردم رفتم حمام امدم لباس پوشیدم رفتم خونهی مامانم >
﴿لباس ا/ت و میکاپش اسلاید دوم و سوم)
شرط پارت بعد
۲۰:« لایک ❤️
۷.۸k
۱۹ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.