پارت 42
جیوان: نکن لطفا نزن
ویو هلن
زدم و گرفتم سمت افرادش: اگر تعقیب کنین سعی کنین منو یا اونا رو گیر بیارید من میدونم با جنازتون
خودتون میدونین
من کی هستم افتاد؟
بقیه:....
هلن: افتاد؟(عربده)
همه: چشم ملکه
هلن: افرین حالا گم شیر جنازه اینو یه جا بزارین
سریع(تفنگ هارو انداخت) بعدم گم شین
رفت سمت اعضا
هلن: خب بریم
کوک بازوش رو گرفت: چطور تعجب نکردیی؟
هلن: من ملکم معلومه
که تعجب نمیکنم
ته: ملکه چی؟
هلن: اول بریم امارت
بعد همه چی رو هر دو تعریف میکنی همین طرفاس
(داخل جنگل منظورشه یه امارت بزرگ اگر عکسش رو پیدا کردم میزارم)
رفتن عمارت توی حال امارت نشستن
هلن: چی میخورین؟(پا هارو روی هم و دستش رو روی مبل گذاشت)
کوک: چی... چیزی نمیخوریم
هلن: پس تعریف کنین چطور مافیا شدین
نامی: از کجا میدونی
هلن: خب...
فحش بک به دو سال قبل
ویو هلن
امروز توی خونه تنها بودم اعضا رفته بودن بیرون منم گفتم یه پیاده روی کنم توی جنگل یکم هوام
عوض بشه اینا حاضر شدم که برم یادم اومد شوگا هدفونم
رو برداشته برم تو اتاقش
رو بگردم ببینم کجا گذاشته
رفتم همه جا رو بگیر زیر تختش گشتم
رفتم زیر تختش هم بگردم که یه جعبه پیدا کردم مشکی بود بازش
کردم و اصلحه مدل 280 رو پیدا کردم رو کش طلا داشت دقیقا همونی
بود که میخواستم جا به جا کنم توی بار (بار کِلاب نه بارِ بسته بندی) ولی ممکنه بفهمه پس بهش دست نزدم
و همش تو فکر این بودم که چرا شوگا باید اصلحه اونم با رو کش طلا داشته باشه رفتم دوییدم توی جنگل همین طور داشتم راه میرفتم که در دیدم دوییدم سمتش
ولی وقتی رسیدم
به اون در.... در خالی نبود در عمارت بود در زدم و رفتم توی خونه یکی اومد پیشم
که بهش میخواد اوجمای
اینجا باشه...
دیگه جا نمیشه اگر بیشتر بنویسم ذخیره نمیشه ولی بازم یک شنبه دو پارت میزارم تا برام چس نکنین
ویو هلن
زدم و گرفتم سمت افرادش: اگر تعقیب کنین سعی کنین منو یا اونا رو گیر بیارید من میدونم با جنازتون
خودتون میدونین
من کی هستم افتاد؟
بقیه:....
هلن: افتاد؟(عربده)
همه: چشم ملکه
هلن: افرین حالا گم شیر جنازه اینو یه جا بزارین
سریع(تفنگ هارو انداخت) بعدم گم شین
رفت سمت اعضا
هلن: خب بریم
کوک بازوش رو گرفت: چطور تعجب نکردیی؟
هلن: من ملکم معلومه
که تعجب نمیکنم
ته: ملکه چی؟
هلن: اول بریم امارت
بعد همه چی رو هر دو تعریف میکنی همین طرفاس
(داخل جنگل منظورشه یه امارت بزرگ اگر عکسش رو پیدا کردم میزارم)
رفتن عمارت توی حال امارت نشستن
هلن: چی میخورین؟(پا هارو روی هم و دستش رو روی مبل گذاشت)
کوک: چی... چیزی نمیخوریم
هلن: پس تعریف کنین چطور مافیا شدین
نامی: از کجا میدونی
هلن: خب...
فحش بک به دو سال قبل
ویو هلن
امروز توی خونه تنها بودم اعضا رفته بودن بیرون منم گفتم یه پیاده روی کنم توی جنگل یکم هوام
عوض بشه اینا حاضر شدم که برم یادم اومد شوگا هدفونم
رو برداشته برم تو اتاقش
رو بگردم ببینم کجا گذاشته
رفتم همه جا رو بگیر زیر تختش گشتم
رفتم زیر تختش هم بگردم که یه جعبه پیدا کردم مشکی بود بازش
کردم و اصلحه مدل 280 رو پیدا کردم رو کش طلا داشت دقیقا همونی
بود که میخواستم جا به جا کنم توی بار (بار کِلاب نه بارِ بسته بندی) ولی ممکنه بفهمه پس بهش دست نزدم
و همش تو فکر این بودم که چرا شوگا باید اصلحه اونم با رو کش طلا داشته باشه رفتم دوییدم توی جنگل همین طور داشتم راه میرفتم که در دیدم دوییدم سمتش
ولی وقتی رسیدم
به اون در.... در خالی نبود در عمارت بود در زدم و رفتم توی خونه یکی اومد پیشم
که بهش میخواد اوجمای
اینجا باشه...
دیگه جا نمیشه اگر بیشتر بنویسم ذخیره نمیشه ولی بازم یک شنبه دو پارت میزارم تا برام چس نکنین
۳.۹k
۲۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.