ی جفت ونس کهنه، ی دست لباس سیاهُ خاکی، ی پاکت لاکی و ی فن
ی جفت ونس کهنه، ی دست لباس سیاهُ خاکی، ی پاکت لاکی و ی فندک ک گازش رو ب تمومیه، ی جوینت سرپیچیده پشت گوشم، ی رنگ پریده، ی حس ک هرروز داره بدتر میشهو قفلی رو موزیکایی ک قبلن از پلی کردنشون ترس داشتم ک مبادا حالمو خراب کنن. هوا تاریکه و خیرهام ب آسمون ولی دیگ ستاره ای نمیبینم. الان ۴ ماهه هرروز هفته، هرلحظه دارم میمیرمُ زنده میشم. هرروز دارم ب جنون نزدیکتر میشم. انگار تو ی جنگم با خودم. سرگرمی این روزام اینه ک وایسم جلو آینه ب خودم فش بدم، خودمو تحقیر کنم، داد بزنم، توهین کنم، خودزنی کنم. گاهی از شدت خودزنی صورتم کبوده. دراز میکشم رو تختُ بازم سناریو میچینم تو مغزم، خندهداره ولی بالشمو میگیرم بغلم چشامو میبندم فک میکنم تویی، همین کار یذره آرومم میکنه. تو اوج خشمُ جنونم باز بغض نبودنت گلومو میگیره خفم میکنه. نمیتونم جلو اشکامو بگیرمُ باز میبارم، ولی حالم خوب نمیشه.
همین میشه ی روز عادی من. دوس دارم برم خونهو مث بچگیام، مامان سرمو بغل کنهو منم قد تموم حسرتام، دلتنگیام و غمهام گریه کنمُ خالی شم، ولی...
میرم خلوتترین جای ممکن تو همون زمین خاکی ک پاتوق تنهاییامه گمو گور میشم. یبار دیگه تنهاترین عاشق فریدون فروغی رو میذارم و دراز میکشم گوشه همون زمین. سکوت مطلق، تنهایی محض، بدون هیچ نوری. جوینتمو از پشت گوشم در میارمُ میذارم رو لبم، فندک میزنمو... شبو با این سرخوشی الکیُ خوشحالی زودگذر مهمون خیابونا میمونم.
شک ندارم اگه پیشم میموندی، روح میشدی واسه این تن بیحس، هیچکدوم ازین اتفاقا نمیفتاد.
کاش میتونستم ی بار دیگه ببینمت
صورتتو لمس کنم و خیرع شم ب چشات
تن ظریفتو بگیرم تو بغلمُ غرقت شم!
ولی حیف...!)
همین میشه ی روز عادی من. دوس دارم برم خونهو مث بچگیام، مامان سرمو بغل کنهو منم قد تموم حسرتام، دلتنگیام و غمهام گریه کنمُ خالی شم، ولی...
میرم خلوتترین جای ممکن تو همون زمین خاکی ک پاتوق تنهاییامه گمو گور میشم. یبار دیگه تنهاترین عاشق فریدون فروغی رو میذارم و دراز میکشم گوشه همون زمین. سکوت مطلق، تنهایی محض، بدون هیچ نوری. جوینتمو از پشت گوشم در میارمُ میذارم رو لبم، فندک میزنمو... شبو با این سرخوشی الکیُ خوشحالی زودگذر مهمون خیابونا میمونم.
شک ندارم اگه پیشم میموندی، روح میشدی واسه این تن بیحس، هیچکدوم ازین اتفاقا نمیفتاد.
کاش میتونستم ی بار دیگه ببینمت
صورتتو لمس کنم و خیرع شم ب چشات
تن ظریفتو بگیرم تو بغلمُ غرقت شم!
ولی حیف...!)
۳۲.۰k
۰۳ خرداد ۱۴۰۲