فیک از کوک پارت 11
بچه ها هم رسیدن. وی: ما اومدیم با کلی غذا 🙃. جیمین: هه مین هنوز نیومده؟ کوک: چرا اومد و رفت بالا لباس عوض کرد و اومد پایین رو مبل نشست اما خوابش برد من بغلش کردم بردمش بالا گذاشتمش رو تخت. بقیه: واو جون. کوک: عهه نخیرم بی ادبا 😂 خب حالا غذا سرد میشه. کوک: میرم بیدارش کنم. رفتم بالا تو اتاق رفتم طرف تختش و یواش صداش کردم و گفتم هه مین هه مین بیدارشو. من: یهو دیدم یکی داره صدام میکنه چشامو باز کردم دیدم کوک بالا سرم وایستاده. کوک: هه مین بیا غذا رسید راستی برای اینکه یکم بیشتر صمیمی بشیم میتونم هه مین صداتون کنم و راحت تر حرف بزنم. من: بله اشکالی نداره ولی من اینجا چیکار میکنم من که پایین رو مبل بودم. کوک: اره دیدم خوابت برد منم بغلتون کردم اوردمتون بالا. من: وای چرا کمرتون درد میگیره، مرسی لطف کردین. کوک: نه خواهش میکنم. من: میتنم منم کوک صداتون کنم؟ کوک: بله حتما، بیا بریم پایین. من: اومدم، رفتیم پایین حس عجیبی داشتم چرا منو برده بالا؟ جین: خانم هه مین بفرمایید شام سرد میشه. من: چشم ممنون راستی توروخدا خانم هه مین نگید همین هه مین کافیه راحت باشین که منم بتونم راحت باشم
۱۱.۶k
۲۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.