تناسخ ..!!)«part7»
(اما الان فقط باید روی کارش تمرکز میکرد جیمین نگاهی به میرا انداخت با خنثا بودن تمام از پنجره بیرون نگاه میکرد جیمین خیلی زیادی راجب خانواده میرا نمیدونست اما بنظر میمومد ارتباط خوبی با خانواده اش نداشت )
&یه سوال میخوام ازت بپرسم !
(میرا طرف جیمین برگشت نگاهش کرد )
@چیشد اقای پارک !؟
&میرا تو با خانودات مشکل داری !؟
@چرا این سوال میپرسید !؟(جدی)
&ببخشید فوضولی کردم فقط یکم کنجکاو شد بودم معذرت میخوام اگه سوالم ناراحتت کردم !
@نه مهم نیست از اونجایی که باهاشون هیچ ارتباطی ندارم پس میتونم بگم اصلا خانواده ای ندارم (خند ناراحت )
&اهوم بفهمیدم !
(نمیشد گفت میرا راجب جیمین کنجکاو نبود اما از این متنفر بود بخواد توی زندگی کسی دخالت کن یا سوال های شخصی بپرس پس فقط ساکت موند )
«چند ساعت بعد…»
(میرا و جیمین بعدا چند ساعت به تایلند رسیدن و هرکدوم توی اتاقشون داشت وسایل شون جمع میکردن اما جیمین هنوز فکرش درگیر بود و عجیب تر این بود که جیمین همش یه دختری تو خوابش میدید که خیلی شبیه میرا بود یه دختر شیطون و در این حال آروم و ساکت میرا درست بود اصلا صحبت نمیکرد اما جیمین میتونست حس کن خیلی دختر شیطونی اما چون کسی نبودی که بخواد باهاش وقت بگذرون اونم تمام اخلاقش و علایقش سرکوب کرد و الان شد یه دختر ساکت و درونگرا بنظر جیمین میرا اگه ادم درستش پیدا کن میتونه خیلی شیطون بازیگوش باش جیمین از وقتی میرا رو دید بود بیشتر فکرش درگیر اون دختری که تو خواب میبین درگیر میشه بنظر میومد جیمین و دختر باهام صمیمی بودن اون دختر داشت با خند. به جیمین نگاه میکرد بنظر کنار هم خوشحال بودن و این حس که جیمین انگار اون دختر میشناخت و فقط یه رویا نبود بیشتر گیجش میکرد )
&اون دختر کیه که حس میکنم میشناسمش آنقدر بهم نزدیک بود !(زیر لب )
(یک ساعت بعد..)
«جیمین یکم دیگه موهاشو مرتب کرد ادکلنش به مچ دستش بعد به گردنش زد دکمه ها آستینش درست کرد بعدش چند تا از دکمه یقشو باز کرد دستش داخل جیبش فرو برد از اتاقش خارج شد »
( میرا رژ لبش درست کرد لباسش درست کرد ادکلنش زد کیفش برداشت رفت بیرون و جیمین دید که دستش داخل جیبش بود با ابهت خاصتی سمتش قدم برمیداشت ،جیمین جلویی میرا وایساد بهش نگاه کرد )
&چیزایی که گفتم یادت نره اینجا جایی خطرناکی برای یه زن پس هواست جمع کن و به هر مردی خیلی نزدیک نشو!
@چشم !
&خیلی خوب بریم !
(جیمین وارد رستوران هتل شد صبر کرد تا میرا بیاد با چشماش داشت دنبال میز قرارش میگشت که پیداش کرد اما متوجه شد یه نفر از میز خیلی بهشون خیره است رد نگاهش گرفت فهیمدم دار به میرا نگاه میکن میرا متوجهش نبود چون هواسش به گوشیش بود ، جمیمین دندونش روی همه فشار داد زبونش به لپش فشار داد و میتونست نگاه کثیف چان یول به میرا از هزار کیلومتر دورتر همه حس کن جیمین یکی از دستش دور کمر میرا انداخت اون به خودش چسبوند میرا با تعجب سرش از گوشی بالا اورد به دست جیمین روی کمرش نگاه کرد جمیمین نگاه های میرا حس کرد و سمت گوش میرا خم شد )
&تابلو بازی درنیار میخوام بگم تو دوست دختریم یکی از این عوضیا با چشمای کثیفش دار تو رو میخوره فقط همراهیم کن ازت مواظبت میکنم (با صدا بم)
(میرا هنوز تو شوکه بود فقط با سرش تایید کرد جیمین صورتش از حالت سردی و جدی تغییر داد با لبخند به میرا نگاه کرد به سمت میز بردتش )
&سلام اقایون !
=اوه اقای پارک خوش اومدی !
(جیمین با لبخند با اقای چان دست داد و رفت سمت چان یول که دید با اخم به میرا و دست جیمین که رو کمر میرا بود خیره شد نیشخندی زد دستش جلوی چان یول دراز کرد )
&پارک جیمین هستم (نیشخند)
«چان یول نگاهش سمت جیمین داد و بعدش باهاش دست داد »
چان یول :منم چان یول هستم !
&ایشونم دوست دخترم میرا هستن !
@خوش بختم !
(چان یول دستش جلوی میرا دراز. کرد میرا دستش گرفت اما چان یول دست میرا رو بوسید )
چان یول : خوشبختم مادمازل !
@همچنین !(لبخند فیک )
(جیمین زبونش تو لپش فشار داد نیشخند کمرنگی زد صندلی برای کشید عقب خودشم نشسته )
=خب اقای پارک همچی که قبلا صحبت کردیم فقط باید قرداد امضا کنیم !
&درست !
=پسرم اون قرداد بده به من !
چان یول : بابا تا یه چی بدست نیارم قراری در کار نی !
=چیه میگی پسر جون !؟مسخره بازی درنیار اون برگ ها رو بده به من !
چان یول :پارک جیمین بنظرم برات قرداد مهمی میاد (نیشخند)
&منظور !؟(جدی)
چان یول : حس میکنم این قرداد فقط برای تو سود دار اما منم میخوام سود کنم دوست دخترت بدی من و منم قرداد میدم به تو !
&….
ادامه دارد …
(جواب جیمین تو پارت بعد مشاهد خواهید کرد بنظرتون بخاطر قرداد ا/ت میده به چان یول ؟!)
&یه سوال میخوام ازت بپرسم !
(میرا طرف جیمین برگشت نگاهش کرد )
@چیشد اقای پارک !؟
&میرا تو با خانودات مشکل داری !؟
@چرا این سوال میپرسید !؟(جدی)
&ببخشید فوضولی کردم فقط یکم کنجکاو شد بودم معذرت میخوام اگه سوالم ناراحتت کردم !
@نه مهم نیست از اونجایی که باهاشون هیچ ارتباطی ندارم پس میتونم بگم اصلا خانواده ای ندارم (خند ناراحت )
&اهوم بفهمیدم !
(نمیشد گفت میرا راجب جیمین کنجکاو نبود اما از این متنفر بود بخواد توی زندگی کسی دخالت کن یا سوال های شخصی بپرس پس فقط ساکت موند )
«چند ساعت بعد…»
(میرا و جیمین بعدا چند ساعت به تایلند رسیدن و هرکدوم توی اتاقشون داشت وسایل شون جمع میکردن اما جیمین هنوز فکرش درگیر بود و عجیب تر این بود که جیمین همش یه دختری تو خوابش میدید که خیلی شبیه میرا بود یه دختر شیطون و در این حال آروم و ساکت میرا درست بود اصلا صحبت نمیکرد اما جیمین میتونست حس کن خیلی دختر شیطونی اما چون کسی نبودی که بخواد باهاش وقت بگذرون اونم تمام اخلاقش و علایقش سرکوب کرد و الان شد یه دختر ساکت و درونگرا بنظر جیمین میرا اگه ادم درستش پیدا کن میتونه خیلی شیطون بازیگوش باش جیمین از وقتی میرا رو دید بود بیشتر فکرش درگیر اون دختری که تو خواب میبین درگیر میشه بنظر میومد جیمین و دختر باهام صمیمی بودن اون دختر داشت با خند. به جیمین نگاه میکرد بنظر کنار هم خوشحال بودن و این حس که جیمین انگار اون دختر میشناخت و فقط یه رویا نبود بیشتر گیجش میکرد )
&اون دختر کیه که حس میکنم میشناسمش آنقدر بهم نزدیک بود !(زیر لب )
(یک ساعت بعد..)
«جیمین یکم دیگه موهاشو مرتب کرد ادکلنش به مچ دستش بعد به گردنش زد دکمه ها آستینش درست کرد بعدش چند تا از دکمه یقشو باز کرد دستش داخل جیبش فرو برد از اتاقش خارج شد »
( میرا رژ لبش درست کرد لباسش درست کرد ادکلنش زد کیفش برداشت رفت بیرون و جیمین دید که دستش داخل جیبش بود با ابهت خاصتی سمتش قدم برمیداشت ،جیمین جلویی میرا وایساد بهش نگاه کرد )
&چیزایی که گفتم یادت نره اینجا جایی خطرناکی برای یه زن پس هواست جمع کن و به هر مردی خیلی نزدیک نشو!
@چشم !
&خیلی خوب بریم !
(جیمین وارد رستوران هتل شد صبر کرد تا میرا بیاد با چشماش داشت دنبال میز قرارش میگشت که پیداش کرد اما متوجه شد یه نفر از میز خیلی بهشون خیره است رد نگاهش گرفت فهیمدم دار به میرا نگاه میکن میرا متوجهش نبود چون هواسش به گوشیش بود ، جمیمین دندونش روی همه فشار داد زبونش به لپش فشار داد و میتونست نگاه کثیف چان یول به میرا از هزار کیلومتر دورتر همه حس کن جیمین یکی از دستش دور کمر میرا انداخت اون به خودش چسبوند میرا با تعجب سرش از گوشی بالا اورد به دست جیمین روی کمرش نگاه کرد جمیمین نگاه های میرا حس کرد و سمت گوش میرا خم شد )
&تابلو بازی درنیار میخوام بگم تو دوست دختریم یکی از این عوضیا با چشمای کثیفش دار تو رو میخوره فقط همراهیم کن ازت مواظبت میکنم (با صدا بم)
(میرا هنوز تو شوکه بود فقط با سرش تایید کرد جیمین صورتش از حالت سردی و جدی تغییر داد با لبخند به میرا نگاه کرد به سمت میز بردتش )
&سلام اقایون !
=اوه اقای پارک خوش اومدی !
(جیمین با لبخند با اقای چان دست داد و رفت سمت چان یول که دید با اخم به میرا و دست جیمین که رو کمر میرا بود خیره شد نیشخندی زد دستش جلوی چان یول دراز کرد )
&پارک جیمین هستم (نیشخند)
«چان یول نگاهش سمت جیمین داد و بعدش باهاش دست داد »
چان یول :منم چان یول هستم !
&ایشونم دوست دخترم میرا هستن !
@خوش بختم !
(چان یول دستش جلوی میرا دراز. کرد میرا دستش گرفت اما چان یول دست میرا رو بوسید )
چان یول : خوشبختم مادمازل !
@همچنین !(لبخند فیک )
(جیمین زبونش تو لپش فشار داد نیشخند کمرنگی زد صندلی برای کشید عقب خودشم نشسته )
=خب اقای پارک همچی که قبلا صحبت کردیم فقط باید قرداد امضا کنیم !
&درست !
=پسرم اون قرداد بده به من !
چان یول : بابا تا یه چی بدست نیارم قراری در کار نی !
=چیه میگی پسر جون !؟مسخره بازی درنیار اون برگ ها رو بده به من !
چان یول :پارک جیمین بنظرم برات قرداد مهمی میاد (نیشخند)
&منظور !؟(جدی)
چان یول : حس میکنم این قرداد فقط برای تو سود دار اما منم میخوام سود کنم دوست دخترت بدی من و منم قرداد میدم به تو !
&….
ادامه دارد …
(جواب جیمین تو پارت بعد مشاهد خواهید کرد بنظرتون بخاطر قرداد ا/ت میده به چان یول ؟!)
۸.۳k
۱۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.