دنیای تو ! .
پارت : دوم
قصر باد
لیسا : رزی میگم که تاج من ندیدی ؟
رزی : نه من به تاج تو چی کار دارم اخع !
لیسا : کل قصر گشتم آب شده رفت تو زمین
رزی : شاید دست ته اه
لیسا : تهیونگ تهیونگ
تهیونگ : بلع .
لیسا : تاج من دست تو ؟
تهیونگ : تاج ب چه درد من می خور ؟
لیسا : این سوال ؟ می زاری سرت دیگه
تهیونگ : ای خدا چرا تو آنقدر خره ای ؟
لیسا : امااااااا
ایو : جانم ؟
لیسا : اما ته تاج من ورداشته
ایو : ته با تاج تو چیکار داره ؟
لیسا: بزار سرش
یونگی : لیسا دخترم تو چرا انقد. خنگی ؟
وی : منم همین سوال داشتم
لیسا : ...
ناشناس: عالیجناب از طرف سرزمین اب برای شما پیغام آمد
یونگی: چه پیغامی ؟
ناشناس: انگار پادشاه کیم برای موضع مهمی شمارا دعوت کرد
یونگی : کی ؟
ناشناس: دو هفته دیگ
یونگی : باش تو مرخصی
ایو : چه کار مهمی داره ؟
یونگی : نمی دونم ولی احتمال برای این هرج مرج ای که تو دوتا سرزمین به وجود آمد
ایو : آره احتمال
رزی : میشه در مورد سرزمین اب توضیح دهید ؟
یونگی : خوب سرزمین اب پادشاه ملکه مهربانی داره
قبل به دنیا آمدن شما ما با اونا رفت آمد زیادی داشتم
ولی الان همه مون گرفتار این اتفاقات شدیم
لیسا : اون ها بچه ندارن
ایو : چرا دوتا پسر یک دختر
رزی : واقع چ خر شانسی دختر
وی : چرا ؟
رزی : دوتا داداش دارع تاقریی اع
لیسا : حالا ما تهیونگ داریم چ گلی به سر مون زده ؟
رزی : شاید دادش های اون آدم باشند
وی : یااااااااا
رزی : دروغ میگم ؟
لیسا : راست ترین حرف قرن بود
وی : هییییی خدا
رزی: حالا اسم هاشون چی ؟
ایو : جنی جیمین کوک
لیسا : دوست دارم زودتر با دختر آشنا شم
رزی : فکر کنم خیلی تنها باشه
ایو : اره دیگ دو تا داداش بزرگ داره خواهرم ندار
قصر آب
جنی : بابا
جین : جانم
جنی : می خوام برم بیرون قصر
جین : نمیشه گلم خطر ناک
جنی : اما...
جین : گفتم که نمیشه
جنی : ...
جنی ویو
رفتم تو اتاقم خسته شد بود از بس تو قصر بودم اه اون دوتا
بیشتر وقتا بیرون میرن من خونه ام اه اصل میرم رفتم لباس معمولی پوشیدم و از درب مخفی قصر خارج شدم وای چقدر این جا قشنگ نمی دونم اون چرا نمی زارع بیام داشتم میرفتم سمت جنگل که سرم پاین بود خوردم به یک چیزی افتادم وقتی برگشتم دیدم یک پسر اندازه جیمین روبه روم جنی : هوی تو چطور جرعت می کنی به خوری به من
وی : تو سرت پاین بود به من چه
جنی : می دونی من کیم ؟
وی : نه بگو ببینم
جنی : شاهدخت سرزمین اب
وی : آها باش منم شاهزاده سرزمین باد ام
جنی : منم باورم شد
وی : ولی من باورم نشد
جنی : فاقد اهمیت اع
وی : یااااا درست صحبت کن زنیکه
جنی : زنیکه عمته
وی : عمه ندارم
جنی : خالته
وی : اونم ندارم
جنی : خوب مادر داری ؟
وی : آره
جنی : پس مادرت
وی : یااااا چطور جرعت می کنی
جنی اون پس آمد دنبال ام منم فرار کردم رسیدم به بمبس صبر کن ببین دختره تا آمد نزدیک صدای ای آمد صدای جیمین بود تا دیدی اش رفت جیمین با چند نفر آمد نزدیک ام
جیمین : جنی اینجا چیکار می کنی ؟
جنی : سوال منم همین
جیمین : پدر فهمید آمدی بیرون گفت بیام دنبالت
جنی : اعصبانی ؟
جیمین : بیشتر از همیشه
جنی : من نمی یام
جیمین: بیا بریم مامان باهاش صحبت می کنه
داشتم می رفتم خیلی ترسیده بود ک چ واکنشی داره
#سم #طنز_بی_تی_اس #طنز_کیدراما
#بی_تی_اس #میکس_کره_ای #کیوت #استری_کیدز #Stray_kids #Straykids #ارمی #اکسو #بلک_پینک #کیپاپ #کیپاپر #بی_تی_اس #اکسو #کیوت #سریال_کره_ای #کیدراما #کیدرامر #ارمی #کیپاپ #ویسگون #کلیپ #زیبایی_حقیقی
قصر باد
لیسا : رزی میگم که تاج من ندیدی ؟
رزی : نه من به تاج تو چی کار دارم اخع !
لیسا : کل قصر گشتم آب شده رفت تو زمین
رزی : شاید دست ته اه
لیسا : تهیونگ تهیونگ
تهیونگ : بلع .
لیسا : تاج من دست تو ؟
تهیونگ : تاج ب چه درد من می خور ؟
لیسا : این سوال ؟ می زاری سرت دیگه
تهیونگ : ای خدا چرا تو آنقدر خره ای ؟
لیسا : امااااااا
ایو : جانم ؟
لیسا : اما ته تاج من ورداشته
ایو : ته با تاج تو چیکار داره ؟
لیسا: بزار سرش
یونگی : لیسا دخترم تو چرا انقد. خنگی ؟
وی : منم همین سوال داشتم
لیسا : ...
ناشناس: عالیجناب از طرف سرزمین اب برای شما پیغام آمد
یونگی: چه پیغامی ؟
ناشناس: انگار پادشاه کیم برای موضع مهمی شمارا دعوت کرد
یونگی : کی ؟
ناشناس: دو هفته دیگ
یونگی : باش تو مرخصی
ایو : چه کار مهمی داره ؟
یونگی : نمی دونم ولی احتمال برای این هرج مرج ای که تو دوتا سرزمین به وجود آمد
ایو : آره احتمال
رزی : میشه در مورد سرزمین اب توضیح دهید ؟
یونگی : خوب سرزمین اب پادشاه ملکه مهربانی داره
قبل به دنیا آمدن شما ما با اونا رفت آمد زیادی داشتم
ولی الان همه مون گرفتار این اتفاقات شدیم
لیسا : اون ها بچه ندارن
ایو : چرا دوتا پسر یک دختر
رزی : واقع چ خر شانسی دختر
وی : چرا ؟
رزی : دوتا داداش دارع تاقریی اع
لیسا : حالا ما تهیونگ داریم چ گلی به سر مون زده ؟
رزی : شاید دادش های اون آدم باشند
وی : یااااااااا
رزی : دروغ میگم ؟
لیسا : راست ترین حرف قرن بود
وی : هییییی خدا
رزی: حالا اسم هاشون چی ؟
ایو : جنی جیمین کوک
لیسا : دوست دارم زودتر با دختر آشنا شم
رزی : فکر کنم خیلی تنها باشه
ایو : اره دیگ دو تا داداش بزرگ داره خواهرم ندار
قصر آب
جنی : بابا
جین : جانم
جنی : می خوام برم بیرون قصر
جین : نمیشه گلم خطر ناک
جنی : اما...
جین : گفتم که نمیشه
جنی : ...
جنی ویو
رفتم تو اتاقم خسته شد بود از بس تو قصر بودم اه اون دوتا
بیشتر وقتا بیرون میرن من خونه ام اه اصل میرم رفتم لباس معمولی پوشیدم و از درب مخفی قصر خارج شدم وای چقدر این جا قشنگ نمی دونم اون چرا نمی زارع بیام داشتم میرفتم سمت جنگل که سرم پاین بود خوردم به یک چیزی افتادم وقتی برگشتم دیدم یک پسر اندازه جیمین روبه روم جنی : هوی تو چطور جرعت می کنی به خوری به من
وی : تو سرت پاین بود به من چه
جنی : می دونی من کیم ؟
وی : نه بگو ببینم
جنی : شاهدخت سرزمین اب
وی : آها باش منم شاهزاده سرزمین باد ام
جنی : منم باورم شد
وی : ولی من باورم نشد
جنی : فاقد اهمیت اع
وی : یااااا درست صحبت کن زنیکه
جنی : زنیکه عمته
وی : عمه ندارم
جنی : خالته
وی : اونم ندارم
جنی : خوب مادر داری ؟
وی : آره
جنی : پس مادرت
وی : یااااا چطور جرعت می کنی
جنی اون پس آمد دنبال ام منم فرار کردم رسیدم به بمبس صبر کن ببین دختره تا آمد نزدیک صدای ای آمد صدای جیمین بود تا دیدی اش رفت جیمین با چند نفر آمد نزدیک ام
جیمین : جنی اینجا چیکار می کنی ؟
جنی : سوال منم همین
جیمین : پدر فهمید آمدی بیرون گفت بیام دنبالت
جنی : اعصبانی ؟
جیمین : بیشتر از همیشه
جنی : من نمی یام
جیمین: بیا بریم مامان باهاش صحبت می کنه
داشتم می رفتم خیلی ترسیده بود ک چ واکنشی داره
#سم #طنز_بی_تی_اس #طنز_کیدراما
#بی_تی_اس #میکس_کره_ای #کیوت #استری_کیدز #Stray_kids #Straykids #ارمی #اکسو #بلک_پینک #کیپاپ #کیپاپر #بی_تی_اس #اکسو #کیوت #سریال_کره_ای #کیدراما #کیدرامر #ارمی #کیپاپ #ویسگون #کلیپ #زیبایی_حقیقی
۱۲.۷k
۰۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.