[پارت 18]
[پارت 18]
سونگمین: اوهوم من خیلی هم عاقلم
ا/ت: اصلا کلن معلومه
سونگمین: ارع😂😁
ا/ت: خب دیگه ساکت شو میخوام یکم بخوابم
سونگمین: باشع
ا/ت: تهیونگ اگه خسته شدی می تونی بری
سونگمین: راست میگه ا/تم میخواد بخوابه
تهیونگ: ن می مونم
ا/ت: خب باشه
ا/ت: آقا من گشنمه
تهیونگ:الان
ا/ت: اره
تهیونگ: خب چی میخوای
ب تهیونگ هرچه ک می خواستمو گفتم هعی اولین بار بود ک این طوری گشنم بود هعی ی ساعت گذشته بود ولی هیچ خبری از تهیونگ نبود دیگه کم کم داشت خوابم میبرد ک تهیونگ درو باز کرد و اومد داخل نگاه دستاش نکردم فقط نگاه صورتش کردم خیلی پوکر بود بهش گفتم تهیونگ چیزی نخریدی دو ساعته کجایی بدون هیچ حرفی اومد کنارم نشست منم با تعجب نگاش کردم برای بار دوم می پرسم تهیونگ چیزی نخریدی یهو دستاشو زد توهم در اتاق باز شد چند نفر اومدن داخل
داخل دستاشون ی عالمه غذاهای مختلف بود ب تهیونگ نگاه کردم دیدم ی لبخند گشادی رو صورتشه گفتم تهیونگ اینا کار توعه گفت آره ازش پرسیدیم چرا اینقدر زیاد خریدی گفت نمی دونستم چی دوس داری برای همین از همه نوع غذا آوردم فقط باید همشو بخوری ها گفته باشم
ا/ت: چی من نمیتونم اینقدر غذا بخورم
تهیونگ: خودت گفتی خیلی گشنمه پس باید همشو بخوری
ا/ت: نمی تونم
تهیونگ: خب منو سونگمینم کمکت می کنیم مگه ن سونگمین
سونگمین: اره راست میگه منم کمکت می کنم
ا/ت: خب خوبه آفرین
تهیونگ: خب شروع کنیم
ا/ت: اره
سونگمین: اوهوم
تهیونگ: ن ن وایسین نگاه کنین میخوام ی شرطی بزارم
ا/ت: چ شرطی
تهیونگ: خب هرکی دیر تر غذاش تمام شد باید اونی ک زود تر از همه غذاش تموم شدو ببوسه اوکی
ا/ت: باشه
سونگمین: اوکی
تهیونگ: خوبه
ا/ت: وایسین باید هر سه نفرمون سه نوع غذا رو بخورع این طور ک نمیشه قاطی میشه این جوری
تهیونگ: راست میگی خب من این سه تا رو بر می دارم
ا/ت: منم اینارو سونگمینم خو اونارو دیگه تکمیلع خب شروع کنیم
تهیونگ: اره خب تا شماره سه میشمارم
تهیونگ: 1. 2. 3.
سه نفرمون شروع کردیم ب غذا خوردن تهیونگ خیلی سری بود سونگمینم همین طور فقط من بدبخت بودم ک خیلی کند بودم تهیونگ کم کم داشت غذاش تموم میشد و من هنوز اولی رو تموم نکرده بودم تهیونگ داشت تمومش میکرد بد یهو گفتم تهیونگ چرا اینقدر تند تند میخوری خفه میشیا گفت نه نمیشم زود غذاتو بخور شروع کردم ب خوردن تهیونگ تمام کرد سونگمینم داشت تموم میکرد یکی آروم زدم تو سر سونگمین یواش بخور بچه اهمیت نداد یهو کشیدم عقب گفتم آقا من نمیام شما دارین تقلب می کنین
تهیونگ: ن تو یواش غذا میخوری وگرنه ما تقلب نمیکنیم زود باش غذاتو بخور وگرنه مجبور میشی منو ببوسی
🙂😹
سونگمین: اوهوم من خیلی هم عاقلم
ا/ت: اصلا کلن معلومه
سونگمین: ارع😂😁
ا/ت: خب دیگه ساکت شو میخوام یکم بخوابم
سونگمین: باشع
ا/ت: تهیونگ اگه خسته شدی می تونی بری
سونگمین: راست میگه ا/تم میخواد بخوابه
تهیونگ: ن می مونم
ا/ت: خب باشه
ا/ت: آقا من گشنمه
تهیونگ:الان
ا/ت: اره
تهیونگ: خب چی میخوای
ب تهیونگ هرچه ک می خواستمو گفتم هعی اولین بار بود ک این طوری گشنم بود هعی ی ساعت گذشته بود ولی هیچ خبری از تهیونگ نبود دیگه کم کم داشت خوابم میبرد ک تهیونگ درو باز کرد و اومد داخل نگاه دستاش نکردم فقط نگاه صورتش کردم خیلی پوکر بود بهش گفتم تهیونگ چیزی نخریدی دو ساعته کجایی بدون هیچ حرفی اومد کنارم نشست منم با تعجب نگاش کردم برای بار دوم می پرسم تهیونگ چیزی نخریدی یهو دستاشو زد توهم در اتاق باز شد چند نفر اومدن داخل
داخل دستاشون ی عالمه غذاهای مختلف بود ب تهیونگ نگاه کردم دیدم ی لبخند گشادی رو صورتشه گفتم تهیونگ اینا کار توعه گفت آره ازش پرسیدیم چرا اینقدر زیاد خریدی گفت نمی دونستم چی دوس داری برای همین از همه نوع غذا آوردم فقط باید همشو بخوری ها گفته باشم
ا/ت: چی من نمیتونم اینقدر غذا بخورم
تهیونگ: خودت گفتی خیلی گشنمه پس باید همشو بخوری
ا/ت: نمی تونم
تهیونگ: خب منو سونگمینم کمکت می کنیم مگه ن سونگمین
سونگمین: اره راست میگه منم کمکت می کنم
ا/ت: خب خوبه آفرین
تهیونگ: خب شروع کنیم
ا/ت: اره
سونگمین: اوهوم
تهیونگ: ن ن وایسین نگاه کنین میخوام ی شرطی بزارم
ا/ت: چ شرطی
تهیونگ: خب هرکی دیر تر غذاش تمام شد باید اونی ک زود تر از همه غذاش تموم شدو ببوسه اوکی
ا/ت: باشه
سونگمین: اوکی
تهیونگ: خوبه
ا/ت: وایسین باید هر سه نفرمون سه نوع غذا رو بخورع این طور ک نمیشه قاطی میشه این جوری
تهیونگ: راست میگی خب من این سه تا رو بر می دارم
ا/ت: منم اینارو سونگمینم خو اونارو دیگه تکمیلع خب شروع کنیم
تهیونگ: اره خب تا شماره سه میشمارم
تهیونگ: 1. 2. 3.
سه نفرمون شروع کردیم ب غذا خوردن تهیونگ خیلی سری بود سونگمینم همین طور فقط من بدبخت بودم ک خیلی کند بودم تهیونگ کم کم داشت غذاش تموم میشد و من هنوز اولی رو تموم نکرده بودم تهیونگ داشت تمومش میکرد بد یهو گفتم تهیونگ چرا اینقدر تند تند میخوری خفه میشیا گفت نه نمیشم زود غذاتو بخور شروع کردم ب خوردن تهیونگ تمام کرد سونگمینم داشت تموم میکرد یکی آروم زدم تو سر سونگمین یواش بخور بچه اهمیت نداد یهو کشیدم عقب گفتم آقا من نمیام شما دارین تقلب می کنین
تهیونگ: ن تو یواش غذا میخوری وگرنه ما تقلب نمیکنیم زود باش غذاتو بخور وگرنه مجبور میشی منو ببوسی
🙂😹
۱۶۰.۳k
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.