پارت ۱۱
جیمین: خوبه شروع کن
و از اتاق خارج شد از جام آروم بلند شدم و به اتاقش نگاهی کردم
رو تخت اون ماده لزج و خون حالم و بهم میزد چون من باکره بودم اشک تو چشم جمع شد عوضی باکرگیمو ازم گرفتی
خودمو جمع کردم و شروع به تمیز کردن کردم
زیر دلم خیلی درد می کرد ولی باید تمیز می کردم پوفففف کارم بعد از نزدیک دو ساعت بعد تموم شد به کمرم کشو قوسی دادم و به اتاق نگاه کردم
برق میزد آفرین دختر
وسایل و برداشتمو دستگیره رو کشیدم پایین و درو باز کردم که قامت بزرگ یا همون هیکل بزرگ پارک روبه رو شدم کمی عقب رفتم تعظیم کوتاهی کردم و سرش و رو تکون داد و وارد اتاق شد به اتاق نگاهی کردو گفت
جیمین: کارتو خوب بلدی
سری تکون دادم
جیمین: فردا مرخصی
لبخندی زدم
ا/ت: خیلی ممنون
خواستم از اتاق خارج شم که گفت
جیمین: اما به یه شرط
سمتش برگشتم و سوالی نگاهش کردم.......
تمومه اههه دستمممممم ببینید من به دستم زحمت دادم در صورتی اینکه شرط ها رو نرسوندید من براتون گذاشتم 😂
آخه اعتماد به نفس من و داشته باشید😌
و از اتاق خارج شد از جام آروم بلند شدم و به اتاقش نگاهی کردم
رو تخت اون ماده لزج و خون حالم و بهم میزد چون من باکره بودم اشک تو چشم جمع شد عوضی باکرگیمو ازم گرفتی
خودمو جمع کردم و شروع به تمیز کردن کردم
زیر دلم خیلی درد می کرد ولی باید تمیز می کردم پوفففف کارم بعد از نزدیک دو ساعت بعد تموم شد به کمرم کشو قوسی دادم و به اتاق نگاه کردم
برق میزد آفرین دختر
وسایل و برداشتمو دستگیره رو کشیدم پایین و درو باز کردم که قامت بزرگ یا همون هیکل بزرگ پارک روبه رو شدم کمی عقب رفتم تعظیم کوتاهی کردم و سرش و رو تکون داد و وارد اتاق شد به اتاق نگاهی کردو گفت
جیمین: کارتو خوب بلدی
سری تکون دادم
جیمین: فردا مرخصی
لبخندی زدم
ا/ت: خیلی ممنون
خواستم از اتاق خارج شم که گفت
جیمین: اما به یه شرط
سمتش برگشتم و سوالی نگاهش کردم.......
تمومه اههه دستمممممم ببینید من به دستم زحمت دادم در صورتی اینکه شرط ها رو نرسوندید من براتون گذاشتم 😂
آخه اعتماد به نفس من و داشته باشید😌
۱۹.۹k
۱۲ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.