پارت شونزده
پارت شونزده
«پرش زمان به یک ساعت دیگه»
ویو ات
دیگه ساعت ده شده بود باید می رفتیم فرود گاه قبل از اینکه بریم می یونگ یه نامه نوشت و گفت که ما دیگه برای همیشه میریم اما نگفت کجا
و گذاشت رو میز .
هر دو مون هودی پوشیدیم رفتیم فرودگاه
می یونگ:ات قراره دیگه آزاد زندگی کنیم خودمون کار کنیم خرجمون در بیاریم قشنگ نیست؟
ات:اره اما وقتی رسیدیم باید دنبال کار بگردیم
می یونگ:الا دیگه هوا پیما حرکت می کنه پس بیا بریم تا جا نمونیم
ات:اوکی بزن بریم نیو یورک منتظر ماست بیا تا برویم (کم بوده ذهنی 🗿🥒)
می یونگ: بزن بریممممممم
(سوار شدن رفتن چون نمی دونم چقدر راه با هوا پیما میگم دو روز تو راه بودن )
ویو شوگا
مامانم زنگ زد گفت دایی زن دایی رفتن سفر قرار بود یه روزه بیان اما جاده ها بستس منو هایون بریم بهشون سر بزنیم
منو ها یون رفتیم جلوی در اما هر چقدر زنگ زدیم درو باز نکردن پس زنگ زدم مامانم
شوگا:هر چقدر در می زنم کسی باز نمی کنه
مامان شوگا:زیر جا کفشی ببین کلید نیست
شوگا:اوک
دیدم کلید پس درو باز کردم با ها یون رفتیم تو یه کاغذ دیدم رو میز اما توجه نکردم
کل خونه رو زیرو رو کردیم اما نبودن
اومدم زنگ بزنم به دایی بگم نیستن که ها یون گفت
هایون:شوگااااااااا فرار کردن رفتن از کره برای همیشه رو کاغذ نوشتههه
شوگا :یعنی چیییی؟!امکان نداره!!
........
«پرش زمان به یک ساعت دیگه»
ویو ات
دیگه ساعت ده شده بود باید می رفتیم فرود گاه قبل از اینکه بریم می یونگ یه نامه نوشت و گفت که ما دیگه برای همیشه میریم اما نگفت کجا
و گذاشت رو میز .
هر دو مون هودی پوشیدیم رفتیم فرودگاه
می یونگ:ات قراره دیگه آزاد زندگی کنیم خودمون کار کنیم خرجمون در بیاریم قشنگ نیست؟
ات:اره اما وقتی رسیدیم باید دنبال کار بگردیم
می یونگ:الا دیگه هوا پیما حرکت می کنه پس بیا بریم تا جا نمونیم
ات:اوکی بزن بریم نیو یورک منتظر ماست بیا تا برویم (کم بوده ذهنی 🗿🥒)
می یونگ: بزن بریممممممم
(سوار شدن رفتن چون نمی دونم چقدر راه با هوا پیما میگم دو روز تو راه بودن )
ویو شوگا
مامانم زنگ زد گفت دایی زن دایی رفتن سفر قرار بود یه روزه بیان اما جاده ها بستس منو هایون بریم بهشون سر بزنیم
منو ها یون رفتیم جلوی در اما هر چقدر زنگ زدیم درو باز نکردن پس زنگ زدم مامانم
شوگا:هر چقدر در می زنم کسی باز نمی کنه
مامان شوگا:زیر جا کفشی ببین کلید نیست
شوگا:اوک
دیدم کلید پس درو باز کردم با ها یون رفتیم تو یه کاغذ دیدم رو میز اما توجه نکردم
کل خونه رو زیرو رو کردیم اما نبودن
اومدم زنگ بزنم به دایی بگم نیستن که ها یون گفت
هایون:شوگااااااااا فرار کردن رفتن از کره برای همیشه رو کاغذ نوشتههه
شوگا :یعنی چیییی؟!امکان نداره!!
........
۳.۵k
۱۷ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.