p⁵
رفتیم و سوار ماشین شدیم..
بعد از چند مین ماشین وایساد..
فک کردم رسیدیم ولی..تو ترافیک گیر کرده بودیم!
-«عجلهکن!
٪«ارباب چیکار کنم..ترافیکه!
بعد از یک ربع جاده صاف شد و ما بلخره رسیدیم به عمارت..
در عمارت و باز کردیم و رفتیم تو..در کمال تعجب..پدرم خونه بود!
٪«جئون کوک! بهت گفته بودم با این هر-زه نگرد!!
-«اون هر-زه نیست!(داد)
٪«هست! نکنه باهاش رابطه داشتی که میدونی!(داد)
•«ن..نه..نیازی به این چیزا نیست..هست؟
٪«معلومه که هست!
+«اهم..سلام ارباب..شین ها هستم..من مرخص میشم!
٪«سلام دخترم..باشه..برو..
-شینهامیره-
٪«دختر یعنی این! فهمیدههه!(داد)
-«من اونو دوست ندارمممم!(داد)
٪«باید باهاش ازدواج کنی..از این هر-زه هم جدا میشی!(داد)
-«من از اون هر-زه خوشم نمیاد(داد)
٪«-یهچککیزنهبهکوک-..بهشنگو هر-زههه(داد)
بعد از چند مین ماشین وایساد..
فک کردم رسیدیم ولی..تو ترافیک گیر کرده بودیم!
-«عجلهکن!
٪«ارباب چیکار کنم..ترافیکه!
بعد از یک ربع جاده صاف شد و ما بلخره رسیدیم به عمارت..
در عمارت و باز کردیم و رفتیم تو..در کمال تعجب..پدرم خونه بود!
٪«جئون کوک! بهت گفته بودم با این هر-زه نگرد!!
-«اون هر-زه نیست!(داد)
٪«هست! نکنه باهاش رابطه داشتی که میدونی!(داد)
•«ن..نه..نیازی به این چیزا نیست..هست؟
٪«معلومه که هست!
+«اهم..سلام ارباب..شین ها هستم..من مرخص میشم!
٪«سلام دخترم..باشه..برو..
-شینهامیره-
٪«دختر یعنی این! فهمیدههه!(داد)
-«من اونو دوست ندارمممم!(داد)
٪«باید باهاش ازدواج کنی..از این هر-زه هم جدا میشی!(داد)
-«من از اون هر-زه خوشم نمیاد(داد)
٪«-یهچککیزنهبهکوک-..بهشنگو هر-زههه(داد)
۱۲.۴k
۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.