پارت 17
پارت 17
ات ویو
رفتم سمت کلاس و با جینی روبرو شدم که پاهاشو گذاسته رو میزش و گردنبندم تو دستاسه داره تکونش میده سعی کردم اشکم در نیاد و رفتم سمتش
+پسش بده
-نچچچ
+لطفا خواهش میکنم
-شرط داره
+چی
-اللن استاد میاد زنگ تفریح بیا رو پشت بوم بت میدمش
+هوفففففف باش
و رفتم سرجام نشستم و منتظر موندم تا زنگ بخوره تنها یادگاری پدرم و رو ازش بگیرم همینجوری با خودم فکر میکردم که استاد صدام کرد
استاد:اتتت اتنتتتت کجایییی
+ب..بله استاد؟
استاد:زنگ تفریح خورد نمخاد بری
یه نگاه به کلاس کردم همه رفته بودن
+اخخخ ببخشید استاد
و سریع از کلاس اومدم بیرون با سرعت رفتم به سمت پشت بوم که با جین روبرو شدم که پاهاشو از بلندی اویزون کرده پایین و پشت به من نشسته
+ج..جین؟
-اوه بلخره اومدی
+شرطط چیه؟
-عااممممم منو ببوس
+چییییییی میفهمی داری چی میگییییی
-همین که گفتم
جین ویو
واییی یا خدا این چی بود که گفتم اهههه ولی یجیزی بم میگفت این کارو انجام بدم نمد چرا مخاستم ببوسمش هوفففففف ولش
دختره با پاهای لرزون اومد نزدیکم و با چشمای بغضیش اروم لباشو رو لبام گذاشت خخخخخ زیاد بلد نبود
دستمو پشت سرش گذاشتم و همراهی کردم که رفت عقب
+حالا گردنبندم بهم بده
برش گردونم و گردنبند رو براش انداختم تو گردنش ازم تشکر کرد که یکدفعه ثدای همون پسره بلند شد
*اتتتتتتتت!!!!!
خخخخ میدونم بدجا کات کردم
ات ویو
رفتم سمت کلاس و با جینی روبرو شدم که پاهاشو گذاسته رو میزش و گردنبندم تو دستاسه داره تکونش میده سعی کردم اشکم در نیاد و رفتم سمتش
+پسش بده
-نچچچ
+لطفا خواهش میکنم
-شرط داره
+چی
-اللن استاد میاد زنگ تفریح بیا رو پشت بوم بت میدمش
+هوفففففف باش
و رفتم سرجام نشستم و منتظر موندم تا زنگ بخوره تنها یادگاری پدرم و رو ازش بگیرم همینجوری با خودم فکر میکردم که استاد صدام کرد
استاد:اتتت اتنتتتت کجایییی
+ب..بله استاد؟
استاد:زنگ تفریح خورد نمخاد بری
یه نگاه به کلاس کردم همه رفته بودن
+اخخخ ببخشید استاد
و سریع از کلاس اومدم بیرون با سرعت رفتم به سمت پشت بوم که با جین روبرو شدم که پاهاشو از بلندی اویزون کرده پایین و پشت به من نشسته
+ج..جین؟
-اوه بلخره اومدی
+شرطط چیه؟
-عااممممم منو ببوس
+چییییییی میفهمی داری چی میگییییی
-همین که گفتم
جین ویو
واییی یا خدا این چی بود که گفتم اهههه ولی یجیزی بم میگفت این کارو انجام بدم نمد چرا مخاستم ببوسمش هوفففففف ولش
دختره با پاهای لرزون اومد نزدیکم و با چشمای بغضیش اروم لباشو رو لبام گذاشت خخخخخ زیاد بلد نبود
دستمو پشت سرش گذاشتم و همراهی کردم که رفت عقب
+حالا گردنبندم بهم بده
برش گردونم و گردنبند رو براش انداختم تو گردنش ازم تشکر کرد که یکدفعه ثدای همون پسره بلند شد
*اتتتتتتتت!!!!!
خخخخ میدونم بدجا کات کردم
۷.۷k
۱۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.