سناریو استری کیدز وقتی...
وقتی بخاطر بچهدار نشدنت میخوان ازت جدا شن
بنگچان: بعد از زدن این حرف برای همیشه از خونه رفت بیرون و تورو با گریههات تنها گذاشت... اونقدر بخاطر این کار عذاب وجدان گرفت که تا سالها حتی از کنار کوچهای که توش زندگی میکردی رد نمیشد
مینهو: خونوادش تحت فشار قرارش داده بودن و تو اینو نمیدونستی. وقتی اینو بهت گفت بغضش گرفت و درحالی که برای آخرین بار میبوسیدت، تورو به آغوش کشید و بارها زیرلب جملههایی مثل منو ببخش یا عذر میخوام رو تکرار کرد
چانگبین: هیچی بهت نگفته بود که شایعه قرار گذاشتنش با یه آیدل پخش میشه و تورو نگران میکنه.
یهشب که از کمپانی برگشت خونه گفت شایعه حقیقت داره و چون نمیتونی بچهدار بشی حسشو نسبت بهت از دست داده... بعدم وسایلشو جمع میکنه و از خونه میره و چندماه بعد، تو شاهد اخبار ازدواج چانگبین بودی.
هیونجین: چندوقت بود رفتارش باهات سرد شده بود که یروز تو خودت بحثشو پیش کشیدی:
+هیونجین...
با حالت بی حسی جواب داد: چیشده؟
+ازم بدت میاد؟
_آره... چون نمیتونی بچهدار شی
طوری جدی این رو گفته بود که کنترل اشکاتو از دست دادی و مستقیم به طرف اتاقت رفتی و شروع کردی با صدای بلند گریه کردن
هان: وقتی اینو گفت یه دعوای بزرگ بینتون پیش اومد که به حمله عصبی تو ختم شد و هان برای همیشه تورو از دست داد...
فلیکس: برات نامه مینویسه و میگه دیگه نمیتونم عاشقت باشم... اون بدون هیچ ریاکتی به گریههات تورو ترک میکنه و تا چندین سال ازش خبری نمیشه. تا وقتی که یروز توی آشپزخونه داشتی اخبار گوش میکردی این جمله به گوشت میخوره: لی فلیکس خوانندهی عضو گروه استری کیدز که تا مدتی ازش خبری نبود، دیشب بخاطر تصادف جان خودش رو از دست داد...
سونگمین: اولش میخواست ترکت کنه و از خونه میره، ولی وقتی میبینه بدون تو نمیتونه دووم بیاره برمیگرده به خونهای که توش زندگی میکردی، بیخبر از اینکه دیگه تویی توی اون خونه وجود نداره...
جونگین: اون عاشق بچهها بود و با شنیدن خبر بچهدار نشدنت افسردگی میگیره. وقتی میبینه حال توهم دست کمی از حال خودش نداره بجای جدا شدن ازت میره دوتا بچه به سرپرستی میگیره و نمیزاره کمبودی توی زندگیت احساس کنی
#استری_کیدز
#استی
#سناریو
#فیک
#فیکشن
بنگچان: بعد از زدن این حرف برای همیشه از خونه رفت بیرون و تورو با گریههات تنها گذاشت... اونقدر بخاطر این کار عذاب وجدان گرفت که تا سالها حتی از کنار کوچهای که توش زندگی میکردی رد نمیشد
مینهو: خونوادش تحت فشار قرارش داده بودن و تو اینو نمیدونستی. وقتی اینو بهت گفت بغضش گرفت و درحالی که برای آخرین بار میبوسیدت، تورو به آغوش کشید و بارها زیرلب جملههایی مثل منو ببخش یا عذر میخوام رو تکرار کرد
چانگبین: هیچی بهت نگفته بود که شایعه قرار گذاشتنش با یه آیدل پخش میشه و تورو نگران میکنه.
یهشب که از کمپانی برگشت خونه گفت شایعه حقیقت داره و چون نمیتونی بچهدار بشی حسشو نسبت بهت از دست داده... بعدم وسایلشو جمع میکنه و از خونه میره و چندماه بعد، تو شاهد اخبار ازدواج چانگبین بودی.
هیونجین: چندوقت بود رفتارش باهات سرد شده بود که یروز تو خودت بحثشو پیش کشیدی:
+هیونجین...
با حالت بی حسی جواب داد: چیشده؟
+ازم بدت میاد؟
_آره... چون نمیتونی بچهدار شی
طوری جدی این رو گفته بود که کنترل اشکاتو از دست دادی و مستقیم به طرف اتاقت رفتی و شروع کردی با صدای بلند گریه کردن
هان: وقتی اینو گفت یه دعوای بزرگ بینتون پیش اومد که به حمله عصبی تو ختم شد و هان برای همیشه تورو از دست داد...
فلیکس: برات نامه مینویسه و میگه دیگه نمیتونم عاشقت باشم... اون بدون هیچ ریاکتی به گریههات تورو ترک میکنه و تا چندین سال ازش خبری نمیشه. تا وقتی که یروز توی آشپزخونه داشتی اخبار گوش میکردی این جمله به گوشت میخوره: لی فلیکس خوانندهی عضو گروه استری کیدز که تا مدتی ازش خبری نبود، دیشب بخاطر تصادف جان خودش رو از دست داد...
سونگمین: اولش میخواست ترکت کنه و از خونه میره، ولی وقتی میبینه بدون تو نمیتونه دووم بیاره برمیگرده به خونهای که توش زندگی میکردی، بیخبر از اینکه دیگه تویی توی اون خونه وجود نداره...
جونگین: اون عاشق بچهها بود و با شنیدن خبر بچهدار نشدنت افسردگی میگیره. وقتی میبینه حال توهم دست کمی از حال خودش نداره بجای جدا شدن ازت میره دوتا بچه به سرپرستی میگیره و نمیزاره کمبودی توی زندگیت احساس کنی
#استری_کیدز
#استی
#سناریو
#فیک
#فیکشن
۱۲.۲k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.