پارت چهارده و پونزده اخر
ات خوسگل مامان کوک اسمشو چی بزاریم
کوک بزار در جمع بزرگان
ات باشه
رفتیم لباس پوسیدیم رفتیم
کوک سلام بر جمع بزرگاننننننننن داد
م ک زهر ماررر پسره ی کله شق خنده
کوک اوماااااا خنده
ات سلام
م ت عه کوچولو رو هم اوردی بدش من
ات بیا مامان
کوک خب اومدیم ازتون بپرسیم اسم بچه چی باشه
ات ما د نظر داریم یه اسمو حالا شما ها هم بگید
پ ک، م ک، م ت، پ ت: هانا
کوک میگم جادثیی چیزی بلدین اخه ما خودمون هان در نظر داشتیم
خندیدن باهم
ات خب شد هانا کوچولوووووو
م ت و م ک بزارید بهتون بگیم به کی رفته
کوک باشه باسه خنده
م ت پر پشتی موهاش به مادرش رته
م ک چشاش به کوک رفته دهنو دماغش به مامان خوش قیافش
کوک ینی من ژشتم بچه گونه
م ک فک کنم این کودک درونش روشنه هنوز
ات این که اره
کوک یااااااااا
ات باسه بابا
شش سال بعد
هانا اومااااا
ات جانم
هانا هوشلم شل رفته
ات بیا باباتو اذیت کنیم
هانا حلههه
ات ببین بیدار سد تو شیر موزشو بخور منم ارد میزنم تو صورتش بعدش اب میشه جونگ کوک خمیر
هان خنده باشه
ات کوک کوک پاشو بچه شیر موزاتو قولیددددد
کوک چیییی هانا دس نزن رفت سمتش هانا شیر موزو خالی کرد توی صورتش
......
پارت پونزده
ات هم ارد ریخ توی دستو پای کوک بعدش اب پاچید روش
ات کسی پیتزا میهواد اینجا خمیر داریم به اندازه پنجاه کلیو
کوک اتتتت میکشمتتتتتتت خنده
رفت دستو صورتش رو شست
ات انقد دووید نفس کم اور افتاد
کوک و هانا اتتتتتتتت
هانا اوما نگران
ات چتونه انگار نفسای اخرمه
کوک زهر مار تنبه بهبیست دیقه قلقلک
ات چی نه نههه خندهههههههه
هانا اوپا اوما جر خورد ولس کن
و به خوشی زندگی کردن
کوک بزار در جمع بزرگان
ات باشه
رفتیم لباس پوسیدیم رفتیم
کوک سلام بر جمع بزرگاننننننننن داد
م ک زهر ماررر پسره ی کله شق خنده
کوک اوماااااا خنده
ات سلام
م ت عه کوچولو رو هم اوردی بدش من
ات بیا مامان
کوک خب اومدیم ازتون بپرسیم اسم بچه چی باشه
ات ما د نظر داریم یه اسمو حالا شما ها هم بگید
پ ک، م ک، م ت، پ ت: هانا
کوک میگم جادثیی چیزی بلدین اخه ما خودمون هان در نظر داشتیم
خندیدن باهم
ات خب شد هانا کوچولوووووو
م ت و م ک بزارید بهتون بگیم به کی رفته
کوک باشه باسه خنده
م ت پر پشتی موهاش به مادرش رته
م ک چشاش به کوک رفته دهنو دماغش به مامان خوش قیافش
کوک ینی من ژشتم بچه گونه
م ک فک کنم این کودک درونش روشنه هنوز
ات این که اره
کوک یااااااااا
ات باسه بابا
شش سال بعد
هانا اومااااا
ات جانم
هانا هوشلم شل رفته
ات بیا باباتو اذیت کنیم
هانا حلههه
ات ببین بیدار سد تو شیر موزشو بخور منم ارد میزنم تو صورتش بعدش اب میشه جونگ کوک خمیر
هان خنده باشه
ات کوک کوک پاشو بچه شیر موزاتو قولیددددد
کوک چیییی هانا دس نزن رفت سمتش هانا شیر موزو خالی کرد توی صورتش
......
پارت پونزده
ات هم ارد ریخ توی دستو پای کوک بعدش اب پاچید روش
ات کسی پیتزا میهواد اینجا خمیر داریم به اندازه پنجاه کلیو
کوک اتتتت میکشمتتتتتتت خنده
رفت دستو صورتش رو شست
ات انقد دووید نفس کم اور افتاد
کوک و هانا اتتتتتتتت
هانا اوما نگران
ات چتونه انگار نفسای اخرمه
کوک زهر مار تنبه بهبیست دیقه قلقلک
ات چی نه نههه خندهههههههه
هانا اوپا اوما جر خورد ولس کن
و به خوشی زندگی کردن
۱۴.۵k
۱۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.