هاشیرای جدید
هاشیرای جدید
پارت3
از دید مویچیرو:
هردومون سرخ به هم نگاه میکردیم
چشماش مثل بارش برف زیبا بود
دستمو گذاشتم رو صورت سرخم و گفتم:متاسفم😖
گفت:ایحیع(خنده کیوت)اشکال نداره😊
نگاش کردم
واقعا زیبا بود
من 1سال از اون بزرگتر بودم
یعنی اون15 سالش بود(بچه ها میدونم مویچیرو 16سالش نیست ولی اینجا16 سالشه)
داشتم میرفتم بیرون که بهش گفتم:این 3 روز رو استراحت کن، قراره اول سپتامبر با من تمرین هاشیرای 13 جلسه ای داری
دستاش تو هم گره خوردن و چشاش برق زد:واقعا؟! 🤩
سرخ شدم:آ... آره
خودشو رو تخت جمع و جور کرد و گفت:چشم
وقتی درو بستم شروع کرد بالا و پایین پریدن و میگفت:هورااااااااااااا، مویچیرو ساما، مویچیرو ساما، مویچیرو سامااااااااااااا
خندیدم و رفتم عمارت خودم(عمارت مه)
.
.
.
.
.
3روز بعد:
از دید نانومی :
امروز اولین جلسه هاشیرامو با کراشم داشتم
مویچیرو سامااااااااااااا
کراشممممممممممممم
زود لباسامو پوشیدم و رفتم عمارت مه
وقتی وارد شدم مویچیرو ساما رو دیدم که با لبخند بهم گفت:خوش اومدی نانومی رونومه😁
لبخندش اینقدر زیبا بود که توش غرق میشدم
سرخ شدم:س... سلام..... مویچیرو ساما
خندید و گفت:برو چوب تو بردار و شروع کن
منم همینکارو کردم
یکی از زیر دستاش رو اورد و گفت:بجنگ!
شروع کردم
حرکات سطحی میزد و منم جاخالی میدادم
یه لگد تو پاش زدم
افتاد زمین
و چوبو زیر گلوش گذاشتم:من بردم
قیافم اینقدر ترسناک بود که طرف زود پاشد و رفت سر جاش
مویچیرو ساما برام دست زد:آفرین😁😁👏👏
سرخ شدم و موهامو گذاشتم پشت گوشم
مو. ساما:15 دقیقه استراحت!
گفتم: اینقدر زود؟!
گفت:من به استراحت زیر دستام اهمیت میدم
و دوباره خندید
وییییییییییییییی🥰🥰🥰🥰🤭🤭🤭🤭🤭
خیلی کراشههههههههه
یه آب خوردم و دوباره شروع به تمرین تنفس هشتم کردم
توش خیلی مشکل داشتم
نمیتونستم کامل بچرخم
زیر لب گفتم:تنفس برف، فرم هشتم، چرخش طوفان برفففففف!!!!
ولی روز از نو روزی از نو
سر چرخش دوم افتادم و سرم خاکی شد
حواسم نبود که مویچیرو ساما داره نگام میکنه
وقتی دیدمش با دستپاچگی پاشدم و گفتم:م.. مویچیرو ساما... ا... اصلا اونجور که فکر میکنید نیست...... 😰
پارت 4 یکم دیگه🌧🪐
پارت3
از دید مویچیرو:
هردومون سرخ به هم نگاه میکردیم
چشماش مثل بارش برف زیبا بود
دستمو گذاشتم رو صورت سرخم و گفتم:متاسفم😖
گفت:ایحیع(خنده کیوت)اشکال نداره😊
نگاش کردم
واقعا زیبا بود
من 1سال از اون بزرگتر بودم
یعنی اون15 سالش بود(بچه ها میدونم مویچیرو 16سالش نیست ولی اینجا16 سالشه)
داشتم میرفتم بیرون که بهش گفتم:این 3 روز رو استراحت کن، قراره اول سپتامبر با من تمرین هاشیرای 13 جلسه ای داری
دستاش تو هم گره خوردن و چشاش برق زد:واقعا؟! 🤩
سرخ شدم:آ... آره
خودشو رو تخت جمع و جور کرد و گفت:چشم
وقتی درو بستم شروع کرد بالا و پایین پریدن و میگفت:هورااااااااااااا، مویچیرو ساما، مویچیرو ساما، مویچیرو سامااااااااااااا
خندیدم و رفتم عمارت خودم(عمارت مه)
.
.
.
.
.
3روز بعد:
از دید نانومی :
امروز اولین جلسه هاشیرامو با کراشم داشتم
مویچیرو سامااااااااااااا
کراشممممممممممممم
زود لباسامو پوشیدم و رفتم عمارت مه
وقتی وارد شدم مویچیرو ساما رو دیدم که با لبخند بهم گفت:خوش اومدی نانومی رونومه😁
لبخندش اینقدر زیبا بود که توش غرق میشدم
سرخ شدم:س... سلام..... مویچیرو ساما
خندید و گفت:برو چوب تو بردار و شروع کن
منم همینکارو کردم
یکی از زیر دستاش رو اورد و گفت:بجنگ!
شروع کردم
حرکات سطحی میزد و منم جاخالی میدادم
یه لگد تو پاش زدم
افتاد زمین
و چوبو زیر گلوش گذاشتم:من بردم
قیافم اینقدر ترسناک بود که طرف زود پاشد و رفت سر جاش
مویچیرو ساما برام دست زد:آفرین😁😁👏👏
سرخ شدم و موهامو گذاشتم پشت گوشم
مو. ساما:15 دقیقه استراحت!
گفتم: اینقدر زود؟!
گفت:من به استراحت زیر دستام اهمیت میدم
و دوباره خندید
وییییییییییییییی🥰🥰🥰🥰🤭🤭🤭🤭🤭
خیلی کراشههههههههه
یه آب خوردم و دوباره شروع به تمرین تنفس هشتم کردم
توش خیلی مشکل داشتم
نمیتونستم کامل بچرخم
زیر لب گفتم:تنفس برف، فرم هشتم، چرخش طوفان برفففففف!!!!
ولی روز از نو روزی از نو
سر چرخش دوم افتادم و سرم خاکی شد
حواسم نبود که مویچیرو ساما داره نگام میکنه
وقتی دیدمش با دستپاچگی پاشدم و گفتم:م.. مویچیرو ساما... ا... اصلا اونجور که فکر میکنید نیست...... 😰
پارت 4 یکم دیگه🌧🪐
۱.۲k
۱۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.