پارت آخر فصل ۱
داسـᩚ݂ـ݂݃تانهـ عشقـ݂݃ عجیـᩚ݂ـ݂݃بـ غیـ݂︩︪݃ر ممـᩚ݂ـ݂݃کنـ݂݃🍥💎𓍢 ִ ໋
پارت⁴ فصل ¹🤍🐰
꒷꒦꒷꒦꒷꒦꒷꒦꒷꒦꒷꒦꒷꒦꒷꒦꒷꒦꒷꒦꒷꒦꒷꒦꒷꒦꒷꒦
چند روز گذشت خانم چنگ حالش خوب شد
خانم لانگ ب خانم چنگ گفت :واقعا خوشحالم ک حالتون خوب شده ولی یک چیزی میخواهم بگویم
چنگ:بفرمایید
لانگ: متاسفانه من زیاد نمیتونم اینجا زندگی کنم چون شنیدم گروه های دشمن دارن ب چنگل حمله میکنن تا فردا جونمون لب دهنمونه اگر میشه وسایلت رو جمع کنید تا بریم
چنگ:حتما الان
خانم چنگ و لانگ با بچه هاشون از جنگل رفتن ماه ها و سال ها دنبال یک آشیونه میگشتن آنها از مرز چین گذر کردن و ب مرز ژاپن رسیدن
مردمان ژاپن ب آنها آب و آشیانه جداگانه دادن تا زندگی کنن
و آنها خیلی خوش و خرم زندگی کردن🤍💕
بریم برای فصل ²🌷💕
پارت⁴ فصل ¹🤍🐰
꒷꒦꒷꒦꒷꒦꒷꒦꒷꒦꒷꒦꒷꒦꒷꒦꒷꒦꒷꒦꒷꒦꒷꒦꒷꒦꒷꒦
چند روز گذشت خانم چنگ حالش خوب شد
خانم لانگ ب خانم چنگ گفت :واقعا خوشحالم ک حالتون خوب شده ولی یک چیزی میخواهم بگویم
چنگ:بفرمایید
لانگ: متاسفانه من زیاد نمیتونم اینجا زندگی کنم چون شنیدم گروه های دشمن دارن ب چنگل حمله میکنن تا فردا جونمون لب دهنمونه اگر میشه وسایلت رو جمع کنید تا بریم
چنگ:حتما الان
خانم چنگ و لانگ با بچه هاشون از جنگل رفتن ماه ها و سال ها دنبال یک آشیونه میگشتن آنها از مرز چین گذر کردن و ب مرز ژاپن رسیدن
مردمان ژاپن ب آنها آب و آشیانه جداگانه دادن تا زندگی کنن
و آنها خیلی خوش و خرم زندگی کردن🤍💕
بریم برای فصل ²🌷💕
۲.۰k
۳۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.