چند پارتی ته پارت 1
معرفی ته
سلام من کیم تهیونگ هستم بقیه ته صدام میکنن من با سگ عزیزم یونتان تو پاریس هستیم و ی زندگی خوب داریم در واقع من کره ای هستم ولی به فرانسه مهاجرت کردم پاریس شهر رویا های منه
پایان ته ویو
زمان حال
( پاییز سال 1990)
ویو ته
امروز از خواب بیدارم شدم به خودم تو ایینه قدی نگاهی کردم امروز هوا خیلی خوب بود پاییز بهترین فصله از نظر من یونتان هم بیدار شده بود رفتم ی دوش بیس مینی کردم و در اومدم کت شلوار کرمی رنگم رو از کمد در اوردم و پوشیدم با کراوات کرمی رنگم کفش های چرمم رو پام کردم و کلاهم رو از میز برداشتم و گذاشتم سرم امروز سرکارم تعطیل بود پس میخواستم برم با یونتان قدم بزنم صبحانه رو هم تو کافه ی مستر شان میخورم یونتان رو بغل کردم و از خونه در اومدم رفتم از مغازه مستر رانگ ی روزنامه گرفتم و به سمت کافه حرکت کردم رفتم داخل کافه
ته: سلام مستر شان
شان: سلام پسرم خوش اومدی بیا صبحانه برات اماده کردم
ته: خیلی ممنون
اون پیرمرد خیلی مهربونی هست من دیگه شدم مشتری همیشگیش هروز برام صبحانه درست میکنه رفتم سره میز نشستم کلاهم رو گذاشتم رو میز روزنامه رو باز کردم یذره از قهوم رو خوردم نوشته بود امشب زیر برج ایفل قراره رقص بالرین اجراشه منم بدم نمیومد پس تصمیم گرفتم برم صبحانه تموم شد از مستر تشکر کردم و از مغازه در اومدم وقتی دیدم یونتان نبود دورم رو نگاه کردم ولی خبری ازش نبود رفتم به سمت پارکی که به کافه نزدیکه دیدم یونتان تو بغل ی خانوم رفته زود رفتم سمتش
ته: یونتان؟؟
ات: ببخشید این سگ شما هست( به زبان فرانسوی صحبت میکنن)
ته: بله( ته هم)
ته: ببخشید شما کره ای هستین( زبان فرانسوی)
ات: بله ( دیگه از الان کره ای حرف میزنن)
ته: منم همینطور خوشبختم
ات: همچنین
ات: سگ نازی دارین
ته: ممنون
ات: ببخشید من باید برم
زود دوید رفت
خواستم صداش کنم ولی رفت کاشکی حداقل اسمش رو میپرسیدم لعنتی
شب
بهترین لباسم رو پوشیدم و یونتان رو هم اماده کردم به سمت برج ایفل رفتم زیاد از خونه دور نبود خیلی شلوغ بود من صندلی جلو رو گرفته بودم پس میتونستم راحت اجرارو ببینم بالرین های زن و مرد وارد شدن و در اخر بزرگترین شون اومد صورتش اونور بود وقتی برگشت کاملا شوکه شدم اون همون دختره تو پارک بود...
اینم از پارت اول امیدوارم خوشتون بیاد اگه لایک ها 15 تا بشه پارت بعد رو میزارم
دوستون دارم😘🖤
سلام من کیم تهیونگ هستم بقیه ته صدام میکنن من با سگ عزیزم یونتان تو پاریس هستیم و ی زندگی خوب داریم در واقع من کره ای هستم ولی به فرانسه مهاجرت کردم پاریس شهر رویا های منه
پایان ته ویو
زمان حال
( پاییز سال 1990)
ویو ته
امروز از خواب بیدارم شدم به خودم تو ایینه قدی نگاهی کردم امروز هوا خیلی خوب بود پاییز بهترین فصله از نظر من یونتان هم بیدار شده بود رفتم ی دوش بیس مینی کردم و در اومدم کت شلوار کرمی رنگم رو از کمد در اوردم و پوشیدم با کراوات کرمی رنگم کفش های چرمم رو پام کردم و کلاهم رو از میز برداشتم و گذاشتم سرم امروز سرکارم تعطیل بود پس میخواستم برم با یونتان قدم بزنم صبحانه رو هم تو کافه ی مستر شان میخورم یونتان رو بغل کردم و از خونه در اومدم رفتم از مغازه مستر رانگ ی روزنامه گرفتم و به سمت کافه حرکت کردم رفتم داخل کافه
ته: سلام مستر شان
شان: سلام پسرم خوش اومدی بیا صبحانه برات اماده کردم
ته: خیلی ممنون
اون پیرمرد خیلی مهربونی هست من دیگه شدم مشتری همیشگیش هروز برام صبحانه درست میکنه رفتم سره میز نشستم کلاهم رو گذاشتم رو میز روزنامه رو باز کردم یذره از قهوم رو خوردم نوشته بود امشب زیر برج ایفل قراره رقص بالرین اجراشه منم بدم نمیومد پس تصمیم گرفتم برم صبحانه تموم شد از مستر تشکر کردم و از مغازه در اومدم وقتی دیدم یونتان نبود دورم رو نگاه کردم ولی خبری ازش نبود رفتم به سمت پارکی که به کافه نزدیکه دیدم یونتان تو بغل ی خانوم رفته زود رفتم سمتش
ته: یونتان؟؟
ات: ببخشید این سگ شما هست( به زبان فرانسوی صحبت میکنن)
ته: بله( ته هم)
ته: ببخشید شما کره ای هستین( زبان فرانسوی)
ات: بله ( دیگه از الان کره ای حرف میزنن)
ته: منم همینطور خوشبختم
ات: همچنین
ات: سگ نازی دارین
ته: ممنون
ات: ببخشید من باید برم
زود دوید رفت
خواستم صداش کنم ولی رفت کاشکی حداقل اسمش رو میپرسیدم لعنتی
شب
بهترین لباسم رو پوشیدم و یونتان رو هم اماده کردم به سمت برج ایفل رفتم زیاد از خونه دور نبود خیلی شلوغ بود من صندلی جلو رو گرفته بودم پس میتونستم راحت اجرارو ببینم بالرین های زن و مرد وارد شدن و در اخر بزرگترین شون اومد صورتش اونور بود وقتی برگشت کاملا شوکه شدم اون همون دختره تو پارک بود...
اینم از پارت اول امیدوارم خوشتون بیاد اگه لایک ها 15 تا بشه پارت بعد رو میزارم
دوستون دارم😘🖤
۱۰.۶k
۰۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.