وانشات کوک... پارت دوم 😁🐨🥺🍯مرسی از حمایت هاتون
کوک « خوبه حالا هنذفری رو بده....کار دارم من باید برم...
ا.ت « نمیخوام
کوک« اما باید خدمتت عرض کنم اون هنز فری مال منه
ا.ت « با یه هنزفزی گدا که نمیشی....تازه اینم بزار برای جبران اینکه اومدی توی مخفیگاه من
کوک « مخفیگاه تو؟ هنزفری رو بده.
ا.ت « اومد هنزفری رو بگیره که دعوامون شد و از اونجایی که زورم بهش نمیرسید موهاشو گرفتم و کشیدم.
کوک « آی کَندی موهامو گربه وحشی....ولشون کن
صدای داد و بیداد ا.ت و کوک کل محوطه رو پر کرده....از اون طرف پسرا اومده بودن دنبال کوک و خب از زمانی که ا.ت اومد پیشش سرجاشون ایستادن و فقط داشتن به اون دو تا دیوونه نگاه میکردن
تهیونگ « خاک تو سرت از یه دختر داری کتک میخوری
جیمین « دختر نیست....شیر زنیه برای خودش
جین « به جای این حرفها برین جداشون کنید...یا موهای کوک کَنده میشه یا دختره دستش میشکنه....
نامجون « اوه اوه راست میگه پاشین برین بدبخت نشیم
پسرا رفتن تا ا.ت و کوک رو از هم جدا کنن....
جیهوپ « هی هی بچه ها آروم
کوک « هیونگگگگگگ...بیا منو از دست این گربه وحشی نجات بدهههههه....موهای نازنینم....
ا.ت « بچه خودت کم بودی رفتی دوستات هم اوردی....
تهیونگ « حالا که از نزدیک نگاه میکنم خیلی ترسناکه ها...
جیهوپ اومد جداشون کنه که خودش حسابی کتک خورد....
ا.ت « اصلا نفهمیدم چی شد یهو سرم گیج رفت و اوفتادم زمین
جین « برگاممممممم دختر مَردم رو کشتید خاک تو سرتون....الان چه غلطی بکنیم
تهیونگ « نه بابا خودشو زده به موش مردگی....یه چوب برداشت و رفت طرف ا.ت.....پیشی وحشی...پاشو کاریت نداریم....با تو ام ها...
شوگا « هعییییی...ارزشش رو داشت به خاطر یه هنزفزی اینجوری همو نفله کنید؟
نامجون « بیارینش خوابگاه تا ببینیم چی میشه.. اما فکر کنم بیهوش شده.
کوک « هیونگگگگ
جیهوپ « دستی به صورتش که جای سیلی ا.ت سرخش کرده بود زد.....راست میگه اگه بمیره تو پاسخگویی؟
جین « اما بهش نمیخورد دختر به این مظلومی اینقدر خشن باشه.....دختره رو بلند کردم و رفتیم گذاشتیمش توی ماشین و حرکت کردیم به طرف خوابگاه.
کوک « اخ اخ موهام.....این دیگه چی بودددد
نامجون « اگه صدمه میدیدی میخواستی چیکار کنی دیوونه؟
کوک « هوففف فعلا نگران اینم بلایی سر این دختره بیاد....آرمی بود بدبخت....
جیمین « نگران نباش از من و تو سالم تره...
با رسیدنشون به خوابگاه ا ت رو بردن توی اتاق تهیونگ و کوک و روی تخت کوک گذاشتن
کوک « ببخشید من کجا بخوابم....
جین « بیرون.....کاناپه....
کوک « هعییی روزگار..
ا.ت « با احساس سوزشی روی دستم چشمام رو باز کردم....من کجام؟ اینجا کجاست؟ نکنه طرف قاچاقچی بوده..... ಥ‿ಥ مگه قاچاقچی آرمی هم داریم....بابا این شد زندگی...از سرجام بلند شدم....نگاه کن تروخدا...پوستر بی تی اس هم داره.
ا.ت « نمیخوام
کوک« اما باید خدمتت عرض کنم اون هنز فری مال منه
ا.ت « با یه هنزفزی گدا که نمیشی....تازه اینم بزار برای جبران اینکه اومدی توی مخفیگاه من
کوک « مخفیگاه تو؟ هنزفری رو بده.
ا.ت « اومد هنزفری رو بگیره که دعوامون شد و از اونجایی که زورم بهش نمیرسید موهاشو گرفتم و کشیدم.
کوک « آی کَندی موهامو گربه وحشی....ولشون کن
صدای داد و بیداد ا.ت و کوک کل محوطه رو پر کرده....از اون طرف پسرا اومده بودن دنبال کوک و خب از زمانی که ا.ت اومد پیشش سرجاشون ایستادن و فقط داشتن به اون دو تا دیوونه نگاه میکردن
تهیونگ « خاک تو سرت از یه دختر داری کتک میخوری
جیمین « دختر نیست....شیر زنیه برای خودش
جین « به جای این حرفها برین جداشون کنید...یا موهای کوک کَنده میشه یا دختره دستش میشکنه....
نامجون « اوه اوه راست میگه پاشین برین بدبخت نشیم
پسرا رفتن تا ا.ت و کوک رو از هم جدا کنن....
جیهوپ « هی هی بچه ها آروم
کوک « هیونگگگگگگ...بیا منو از دست این گربه وحشی نجات بدهههههه....موهای نازنینم....
ا.ت « بچه خودت کم بودی رفتی دوستات هم اوردی....
تهیونگ « حالا که از نزدیک نگاه میکنم خیلی ترسناکه ها...
جیهوپ اومد جداشون کنه که خودش حسابی کتک خورد....
ا.ت « اصلا نفهمیدم چی شد یهو سرم گیج رفت و اوفتادم زمین
جین « برگاممممممم دختر مَردم رو کشتید خاک تو سرتون....الان چه غلطی بکنیم
تهیونگ « نه بابا خودشو زده به موش مردگی....یه چوب برداشت و رفت طرف ا.ت.....پیشی وحشی...پاشو کاریت نداریم....با تو ام ها...
شوگا « هعییییی...ارزشش رو داشت به خاطر یه هنزفزی اینجوری همو نفله کنید؟
نامجون « بیارینش خوابگاه تا ببینیم چی میشه.. اما فکر کنم بیهوش شده.
کوک « هیونگگگگ
جیهوپ « دستی به صورتش که جای سیلی ا.ت سرخش کرده بود زد.....راست میگه اگه بمیره تو پاسخگویی؟
جین « اما بهش نمیخورد دختر به این مظلومی اینقدر خشن باشه.....دختره رو بلند کردم و رفتیم گذاشتیمش توی ماشین و حرکت کردیم به طرف خوابگاه.
کوک « اخ اخ موهام.....این دیگه چی بودددد
نامجون « اگه صدمه میدیدی میخواستی چیکار کنی دیوونه؟
کوک « هوففف فعلا نگران اینم بلایی سر این دختره بیاد....آرمی بود بدبخت....
جیمین « نگران نباش از من و تو سالم تره...
با رسیدنشون به خوابگاه ا ت رو بردن توی اتاق تهیونگ و کوک و روی تخت کوک گذاشتن
کوک « ببخشید من کجا بخوابم....
جین « بیرون.....کاناپه....
کوک « هعییی روزگار..
ا.ت « با احساس سوزشی روی دستم چشمام رو باز کردم....من کجام؟ اینجا کجاست؟ نکنه طرف قاچاقچی بوده..... ಥ‿ಥ مگه قاچاقچی آرمی هم داریم....بابا این شد زندگی...از سرجام بلند شدم....نگاه کن تروخدا...پوستر بی تی اس هم داره.
۱۱۲.۵k
۱۷ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.