پارت(۵)آقای کیم تهیونگ

پارت(۵)آقای کیم تهیونگ

ویو تهیونگ

داشتم میرفتم تو مرکز خرید مه اون دختره احمق رو ببرم خونه که دیدم چندتا مرد دارن اذیتش میکنن

ویو ات

دیدم چندتا مرد اومدن طرفم و گفتن مرد 1: هی خوشگل خانم میای بریم

مرد ۲:باید بهمون یه حالی بدی

+چی نه من با شما هیچجا نمیام

مرد ۳:خیله خب خودت خواستی بگیرینش

_هوی شما ها چطور جرعت میکنین به اموال من دست بزنین

+دیدم داره تا حد مرگ مردارو کتک میزنه، تهیونگ باشه دیگه ولشون کننن(جیغ)

_باشه بابا ولشون کردم مردا هم فرار کردن

+بیا بریم خونه

_راستی دیگه نبینم دامن کوتاه پوشیدی(سرد)

+باشه

ویو ات

رسیدیم خونه رفتم اتاق داشتم لباس هامو در میاوردم که دیدم تهیونگ اومد تو

+هوی برو بیرونننن(جیغ)

_رو من داد نزن داری از خونه خودم بیرونم میکنی (عصبانی)

+خب به من چه میخواستی منو نمیاوردی

_میبینم که زبون دراز شدی خوب شد یادم انداختی فردا قراره ازدواج کنیم(سرد و عصبی)

+ب. باشه(بغض)

شب شد و رفتم رو تختم دراز کشیدم داشتم فکر میکردم که چرا زندگی من اینجوری شد چرا من باید با این ازدواج کنم و بهم تج*اوز کنه

در همین حین بودم که....

پارت بعدیو زود میزارم امیودارم تا اینجا دوس داشته باشیو و لایک و فالو یادتون نره♥