من صبورم اما

من صبورم اما ..

به خدا دست خودم نیست
اگر می رنجم
یا اگر شادی زیبای تو را
به غمِ غربتِ چشمانِ خودم میبندم

من صبورم اما ..

چه قدَر با همه ی
عاشقی ام محزونم
و به یاد همه ی
خاطره های گل سرخ
مثل یک
شبنم افتاده ز غم مغمومم ..

من صبورم اما ..

بی دلیل از قفس
کهنه ی شب می ترسم
بی دلیل از
همه ی تیرگی رنگ غروب
و چراغی که تو را
از شب متروک دلم دور کند .. !

من صبورم اما ..

آه ، این بغض گران
صبر چه می داند چیست ...



#حمید_مصدق
دیدگاه ها (۶۲)

همه ی ما کسی را داشته ایم که بعضی شبها آنقدر از دستش عاصی شد...

چقدر بی تواز خواب بپرمشیشه آب را سر بکشمچیزی از پنجره بپرسم؟...

بدبختی اینجاست که می دانیمدنیا جای خوبی برای دوست داشتن نیست...

_عالیجناب خدا !احتراما این بار اگر قصه ای برایم نوشتیدمرا بر...

"پارت دوم""یادگاری از تاریکی"تو افکارم غرق بودم که ناگهان صد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط