𝐏𝐀𝐑𝐓 ¹²
عمیق مثل دریا ( ᎠᎬᎬᏢ ᏞᏆᏦᎬ ͲᎻᎬ ՏᎬᎪ )𝐏𝐀𝐑𝐓 ¹²
نزدیک ساعت ده شب بود یه ماسک و کلاه پوشیدم و سه طناب برداشتم یواشکی رفتم تو حیاط پشت پنچره اتاق لیا بود سر طنابو با کیسه سنگ وصل کردم و گیرش دادم یه جا و رفتم بالا زدم پنچره قفل نبود جلوتر که رفتم £ کی هستی + منم £ بزار چراغ خواب رو روشن کنم.....£ چی شده اومدی اینجا + اومدم بهت سر بزنم نمیزاره ملاقات باهات بکنم یه چن تا چیز آوردم تقویت کننده اس £ برای چی + سرت تو کامیپوتر و لپ تاب هست زیر چشمات گود افتاده چشمات همرگ های کم رنگ قرمز داره یهچن تا چیز دیگه هم هست ازشون استفاده کن و زود همبخواب یه چیز دیگه متاسفم متاسفم بخاطر من به این وضع افتادی سعیمرو میکنم آزاد شی £ چرا متاسف باشی تصمیم خودم بود . بغلش کرد + من باید برم £ مواظب باش پایین رو نگاه نکن حالت بد میشه + هنوز یادته فوبیا دارم £ فقط میخواستم بو نیاد حالم بد شه . خندیدم رفتم پایین داشتم سنگ ها رو کنار درخت میزاشتم صدای پچ پچ اومد ٪ تو اول برو . خودمو قایم کردم نگاهی بهشون کردم پنجره اتاق هوسوک بود داشتن میرفتن از صداشون فهمیدم کیان همون پادیگارد های صبحی نکنه سوژه اشون هوسوکه وای نه + هی تو ٪ کی هستی . نور انداخت رو صورتم ٪ هی بکشش مانع کارمون میشه . یه سنگبرداشتم زدم به یکیشون که خورد به کمرش ٪ اخخخ هرزه کوچولو هوس مردن کردی + به تو ربط نداره ٪ زودی بکشش _ قتل تو عمارت من. چراغ های باغ روشن شد هوسوک بود . نامجون: رئیستون کیه . دوکیونگ اومد دست منو گرفت + من جزو اونا نیستم ٪ دروغ میگه خودش داشت ما رو مدیریت میکرد دستیار رئیسه + ها دیوونه شدی . یونگی : رئیست کیه + من رئیس ندارم ٪ دروغ نگو . دو تا مردا چهار زانو نشسته بودن داشتن دروغ میگفتن اگر هوسوک میفهمید اومدم دیدن لیا... + بخدا تو گروهشون نیستم دارن دروغ میگن . هوسو یه تفنگ آورد بالا و منو نشونه گرفت _ چه باشی و نباشی باید بمیری + چرا زود قضاوت میکنی . ماسکمو آوردم پایین ٪ خودشه دستیارشه + من اصلا نمیدونم تو کی هستی رئسیت کیه دروغگو ٪ تو...... حیاط پر از خون بود دلم سوخت _ ببرینش . + چطور تونستی اینکارو بکنی _ آدم های کثیف باید بمیرن + بایدی در کار نیست( با داد ) . زد تو گوشم دوکیونگ به زور منو میبرد تو گوشم صدای ویز میداد خیلی محکم زده بود پام لیز خورد افتادم تو استخر بخاطر سیلی که زد چشمام سیاهی میدید احساس میکردم همینطور دارم میرم زیر تنفسم قطع شد
هوسوک ویو:
_ دوکیونگ جرا درست نگرفتیش....
𝙇𝙞𝙠𝙚➪ ³⁰
نزدیک ساعت ده شب بود یه ماسک و کلاه پوشیدم و سه طناب برداشتم یواشکی رفتم تو حیاط پشت پنچره اتاق لیا بود سر طنابو با کیسه سنگ وصل کردم و گیرش دادم یه جا و رفتم بالا زدم پنچره قفل نبود جلوتر که رفتم £ کی هستی + منم £ بزار چراغ خواب رو روشن کنم.....£ چی شده اومدی اینجا + اومدم بهت سر بزنم نمیزاره ملاقات باهات بکنم یه چن تا چیز آوردم تقویت کننده اس £ برای چی + سرت تو کامیپوتر و لپ تاب هست زیر چشمات گود افتاده چشمات همرگ های کم رنگ قرمز داره یهچن تا چیز دیگه هم هست ازشون استفاده کن و زود همبخواب یه چیز دیگه متاسفم متاسفم بخاطر من به این وضع افتادی سعیمرو میکنم آزاد شی £ چرا متاسف باشی تصمیم خودم بود . بغلش کرد + من باید برم £ مواظب باش پایین رو نگاه نکن حالت بد میشه + هنوز یادته فوبیا دارم £ فقط میخواستم بو نیاد حالم بد شه . خندیدم رفتم پایین داشتم سنگ ها رو کنار درخت میزاشتم صدای پچ پچ اومد ٪ تو اول برو . خودمو قایم کردم نگاهی بهشون کردم پنجره اتاق هوسوک بود داشتن میرفتن از صداشون فهمیدم کیان همون پادیگارد های صبحی نکنه سوژه اشون هوسوکه وای نه + هی تو ٪ کی هستی . نور انداخت رو صورتم ٪ هی بکشش مانع کارمون میشه . یه سنگبرداشتم زدم به یکیشون که خورد به کمرش ٪ اخخخ هرزه کوچولو هوس مردن کردی + به تو ربط نداره ٪ زودی بکشش _ قتل تو عمارت من. چراغ های باغ روشن شد هوسوک بود . نامجون: رئیستون کیه . دوکیونگ اومد دست منو گرفت + من جزو اونا نیستم ٪ دروغ میگه خودش داشت ما رو مدیریت میکرد دستیار رئیسه + ها دیوونه شدی . یونگی : رئیست کیه + من رئیس ندارم ٪ دروغ نگو . دو تا مردا چهار زانو نشسته بودن داشتن دروغ میگفتن اگر هوسوک میفهمید اومدم دیدن لیا... + بخدا تو گروهشون نیستم دارن دروغ میگن . هوسو یه تفنگ آورد بالا و منو نشونه گرفت _ چه باشی و نباشی باید بمیری + چرا زود قضاوت میکنی . ماسکمو آوردم پایین ٪ خودشه دستیارشه + من اصلا نمیدونم تو کی هستی رئسیت کیه دروغگو ٪ تو...... حیاط پر از خون بود دلم سوخت _ ببرینش . + چطور تونستی اینکارو بکنی _ آدم های کثیف باید بمیرن + بایدی در کار نیست( با داد ) . زد تو گوشم دوکیونگ به زور منو میبرد تو گوشم صدای ویز میداد خیلی محکم زده بود پام لیز خورد افتادم تو استخر بخاطر سیلی که زد چشمام سیاهی میدید احساس میکردم همینطور دارم میرم زیر تنفسم قطع شد
هوسوک ویو:
_ دوکیونگ جرا درست نگرفتیش....
𝙇𝙞𝙠𝙚➪ ³⁰
۵۷.۱k
۳۱ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.