« کارما »
« کارما »
پارت ۱
میسو
حالم اصلا خوب نبود حال تهوع داشتم جیحون داخل اتاق انتظار بود و من داخل اتاق عمل بودم منتظر بودم دکتر بیاد وقتی آقای دکتر وارد شد دلهوره شدیدی داشتم . بیهوشم کردن و بعد از چند مین بیدار شدم و دیدم دوتا بچه خیلی کیوت کنارم بودن یکیش پسر بود و اون یکی دختر وقتی دخترمو دیدم یاد حرف جیحون افتادم که گفته بود من فقط یک پسر میخوام و اگه دختر داشته باشیم باید دختره رو رها کنیم . یک لحظه بغضم گرفت که من چطور دختر به این نازی رو رها کنم . همون لحظه مادرم به همراه جیحون وارد اتاق شدم
جیحون
داخل اتاق انتظار بودم خیلی نگران بودم که دکتر گفت تمومه میتوانید وارد بشید . جیحون : عزیزم خوبی ؟
میسو : من خوبم
مادر م.س : دخترم خوبی ؟ واییی چقدر نازن
میسو : ممنون مادر
میسو
بعد از چند روز بالاخره مرخسم کردن. جیحون اومد دنبالم به خونه رفتیم وقتی رسیدیم جیحون بهم گفت
جیحون: خب تکلیف این دختره چیه ؟ باهاش چکار میکنی ؟
میسو : اسمش آت هست بعدشم منظورت چیه دخترمونه
جیحون: من گفتم دختر نمی خوان ( داد )
میسو : برام مهم نیست من دخترمو رها نمیکنم
و بعد از خونه رفت بیرون
صبح روز بعد میسو با برگه اومد در خونه و تق تق ( صدای در )
جیحون: کیه
میسو : منم
جیحون درو باز کرد و گفت
جیحون: چی می خوای
میسو : میخوام ازت طلاق بگیرم اینم برگه های لازم آماده باش بریم دادسرا
جیحون با اخم گفت باشه و رفت آماده شد و با هم به دادسرا رفتن د طلاق گرفتن
میسو
از جیحون طلاق گرفتم و رفتم خونه مامانم آت رو از اونجا برداشتم و رفتم که یک خونه بخرم وقتی رسیدم به اونجا وارد شدم
میسو : س....
با چیزی که دیدم باورم نمیشد فروشنده ..........
پارت بعددددددددد
شرمنده بد شد اولین بارمه فیک مینویسم 😅❤️❤️
پارت ۱
میسو
حالم اصلا خوب نبود حال تهوع داشتم جیحون داخل اتاق انتظار بود و من داخل اتاق عمل بودم منتظر بودم دکتر بیاد وقتی آقای دکتر وارد شد دلهوره شدیدی داشتم . بیهوشم کردن و بعد از چند مین بیدار شدم و دیدم دوتا بچه خیلی کیوت کنارم بودن یکیش پسر بود و اون یکی دختر وقتی دخترمو دیدم یاد حرف جیحون افتادم که گفته بود من فقط یک پسر میخوام و اگه دختر داشته باشیم باید دختره رو رها کنیم . یک لحظه بغضم گرفت که من چطور دختر به این نازی رو رها کنم . همون لحظه مادرم به همراه جیحون وارد اتاق شدم
جیحون
داخل اتاق انتظار بودم خیلی نگران بودم که دکتر گفت تمومه میتوانید وارد بشید . جیحون : عزیزم خوبی ؟
میسو : من خوبم
مادر م.س : دخترم خوبی ؟ واییی چقدر نازن
میسو : ممنون مادر
میسو
بعد از چند روز بالاخره مرخسم کردن. جیحون اومد دنبالم به خونه رفتیم وقتی رسیدیم جیحون بهم گفت
جیحون: خب تکلیف این دختره چیه ؟ باهاش چکار میکنی ؟
میسو : اسمش آت هست بعدشم منظورت چیه دخترمونه
جیحون: من گفتم دختر نمی خوان ( داد )
میسو : برام مهم نیست من دخترمو رها نمیکنم
و بعد از خونه رفت بیرون
صبح روز بعد میسو با برگه اومد در خونه و تق تق ( صدای در )
جیحون: کیه
میسو : منم
جیحون درو باز کرد و گفت
جیحون: چی می خوای
میسو : میخوام ازت طلاق بگیرم اینم برگه های لازم آماده باش بریم دادسرا
جیحون با اخم گفت باشه و رفت آماده شد و با هم به دادسرا رفتن د طلاق گرفتن
میسو
از جیحون طلاق گرفتم و رفتم خونه مامانم آت رو از اونجا برداشتم و رفتم که یک خونه بخرم وقتی رسیدم به اونجا وارد شدم
میسو : س....
با چیزی که دیدم باورم نمیشد فروشنده ..........
پارت بعددددددددد
شرمنده بد شد اولین بارمه فیک مینویسم 😅❤️❤️
۳.۰k
۱۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.