شاید سال ها بعد تو مضحک ترین اتفاق زندگیم باشی ...
شاید سال ها بعد تو مضحک ترین اتفاق زندگیم باشی ...
شاید چند سال دیگه از این تپش های تند تندِ قلبم خندم بگیره ...
شاید عقم بگیره از این دل ضعف رفتنام وقتی که با اون چشمای وحشی ولی مهربونت میخندی ...
شاید چند سال یا حتی چند ماه بعد وقتی با معشوقه ی n مت (انمت) تو دنج ترین کافه ی شهر دیدمت خودمو به در و دیوار بزنم ،خودمو کور کنم از گریه .... نمیدونم شاید هم بی تفاوت بی تفاوت تر از همیشه از کنارت رد شم... اما میدونی؟ یه چیزی اون ته ته قلبم می گه که همه ی این سال ها رو فقط با مرور خاطرات همین احمقانه هام نفس میکشم ...
شاید چند سال دیگه از این تپش های تند تندِ قلبم خندم بگیره ...
شاید عقم بگیره از این دل ضعف رفتنام وقتی که با اون چشمای وحشی ولی مهربونت میخندی ...
شاید چند سال یا حتی چند ماه بعد وقتی با معشوقه ی n مت (انمت) تو دنج ترین کافه ی شهر دیدمت خودمو به در و دیوار بزنم ،خودمو کور کنم از گریه .... نمیدونم شاید هم بی تفاوت بی تفاوت تر از همیشه از کنارت رد شم... اما میدونی؟ یه چیزی اون ته ته قلبم می گه که همه ی این سال ها رو فقط با مرور خاطرات همین احمقانه هام نفس میکشم ...
۴.۱k
۰۶ خرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.