ناتوانی من
می توانستم صد سال هزار سال در دانشکده سما درس دهم کلاسهایم پنجاه نفر بود یک ساختمان بزرگ مسکونی طراحی کردیم یک دانشگاه طراحی کردیم کارهایشان عالی بود چندین ترم هم ایستایی درس دادم در کلاسهای پنجاه نفره یا کارهای دیگر یا مسلما مهندس برزین یادش هست قبل اینکه به اسلامشهر بیایم یعنی سال هشتاد و هشت هنرستانهای اسلامشهر هیچکدام هیچ حرفی برای گفتن نداشت !؟! اما خوب نقص داشتم اگر کسی پیگیر میشد نقصم را می فهمید پسر سابقم را خیلی دوست داشتم و شیطان پسرم را به زغال تبدیل کرده بود من و پسر سابقم که الان دختر شده جز معدود موجوداتی هستیم که قبل بدنیا آمدن زندگی کرده ایم حالا تصور کن درکی که مردم از نظریه بودا دارند درست می بود و هر روح قبلاً بدنیا آمده بود دنیا رسماً دیوانه خانه میشد مگر هر روحی چقدر تحمل زندگی و مرگ را دارد؟
۵۴
۱۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.